ملخص الجهاز:
"دنیای عارفان برای دوست دیرین بسیار ارجمندم مهرداد بهار شرف الدین خراسانی(شرف) (به تصویر صفحه مراجعه شود)(به تصویر صفحه مراجعه شود) 1 ای بیخبر ز راز روانهای عارفان بیهوده خویش را منشان جای عارفان دلبستگان چون تو به دنیای واژگون کی میبرند راه به دنیای عارفان؟!
آن کاو ز خویشتن به کسان در گریز هست ره نیستش به خلوت تنهای عارفان!
آنان که دم زنند ز عرفان در این زمان: دزدان بیحیای سخنهای عارفان...
بویی نبردهاند از آن«معرفت»که هست چون خون روان همیشه به رگهای عارفان!
این«معرفت»همیشه فراسوی عقلهاست عشق است تار و پود سخنهای عارفان!
شبهای خویش را گذرانی به عیش و نوش ای بیخبر ز لذت شبهای عارفان!
آن کاو بهینه وضع جهان آروزی اوست هرگز نمیرسد به تمنای عارفان!
سیل غمان خلق جهان از جوان و پیر چون قطرهایست در یم غمهای عارفان!
دلهای عاشقان جهان گر شوند جمع یک«دل»نمیشوند ز دلهای عارفان!"