ملخص الجهاز:
"سرمقاله دربارهء مجلهنویسی و دورهء پنجساله کلک دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی (به تصویر صفحه مراجعه شود) دهباشی عزیز-تعجبخواهی کرد اگر بگویم من مجله شما را از چپ به راست میخوانم- یعنی اول صفحات آخر را میخوانم،درین میان البته یکی و دو استثناء هست،و از آن جمله نوشته آقای کریم امامی است که هرجا باشد اول آنرا میخوانم،آن روز که او پیشنهاد کرده بود«هرکس که به مجله کلک مقاله میدهد بیاید و یک بند کاغذ هم روی آن بگذارد»-هرچند پیشنهاد عجیبی بود، ولی برای من یک خاطره هم تجدید کرد،شاید این طبیعیترین نوع یک کار تعاونی بوده باشد که درین مملکت یک وقتی باید صورت عمل به خود بگیرد.
میخواستم عرض کنم که اگر مقالاتی از مخلص در بعضی جرائد-حتی کلک چاپشده- شاید از نوع همان لنگه کفش آسیو محمد علی بگ بوده باشد و به هر حال باعث شده که آن آش شلهقلمکار به صورتی عمومیتر و پوپولر شده طبقهء عامه و نوسواد نیز آن را خوانده باشند- هرچند بسیاری از مقالات مخلص هیچگان مورد تأیید استادان درجه اول معاصر قرار نمیگرفت، اگرچه خبر داشتم که همه آنها،بیشتر آنها را تا ته خوانده بودند-من در اوایل این نامه عرض کردم که دو عامل باعث میشد که مجلات به پاریز بیایند-یکی پدرم و معلم مدرسه پاریز،دیگری یک مؤسسه خیلی کوچک ولی بسیار مهم که در همان اوایل عصر مشروطه در پاریز تأسیس شده بود-و من آن مؤسه را هم از عوامل و نتایج فرهنگی راه فلفل میدانم-که مقالهام را خود شما چاپ کردید -ولی قسمت آخر آن را که نتیجه فرهنگی داشت متأسفانه حذف فرمودید و مقاله ناقص شد-در حالی که قصد من از طرح کردن راه فلفل همین نتایج فرهنگی آن بود-که حبل المتین و چاپخانه بوشهر و مراکز فرهنگی شیراز و اهواز و بندرعباس-نمونههای اصیل آن بودند-و اینها مقدمات مشروطه را فراهم کردند."