ملخص الجهاز:
"ابن سینا برای نشان دادن اینکه معنای مکان از طرف عوام یک برداشت سطحی و فاقد جنبه فنی است، بلافاصله مینویسد که آنها میگویند مکان جسمی است که جسم دیگری بر آن واقع شده باشد، لکن معین نمیکنند که منظورشان از جسم بودن مکان چیست؟ آیا مکان جسم زیرین است؟ یا سطح برین از جسم زیرین؟ ابنسینا معتقد است حتی اگر کسی پیدا شود که اندکی از عامیت خود ترقی کرده و بگوید که منظور، جسم زیرین است، باز هم این نظر یک نظریه عوامانه است؛ زیرا جهات دیگری که باید از جنبه فنی در این معنا رعایت شود، لحاظ نشده است.
(40) ابن سینا نیز به شیوهای مشابه با سبک ارسطو ابتدا اثبات میکند که مکان، هیولی و صورت نیست و سپس به ابطال قول به بعد مجرد میپردازد و نهایتا به این مطلب میپردازد که اگر چه مکان «سطح» است، لکن نه هر سطحی؛ به عبارتی او میگوید مکان سطح به معنای هر سطحی اعم از سطح حاوی یا سطح محوی نیست، بلکه سطح بودن مکان به این معنا مورد پذیرش ابن سینا خواهد بود که در آن منظور از سطح، سطح درونی حاوی است که مماس با سطح خارجی محوی باشد.
ابن سینا میگوید، اینکه جسم به کلیت آن در مکان حضور دارد، درست است، لکن نتیجهای که بعدا میگیرند که مکان نیز صاحب ابعاد ثلاثه است؛ زیرا جسم واجد چنین وصفی است، نتیجه مذکور معتبر نخواهد بود؛ چرا که اگر امری به سبب وصفی اقتضای حکمی یا اقتضای اضافه به چیزی داشته باشد، واجب نیست که مقتضای آن هم، بالضروره همان وصف را داشته باشد؛ بنابراین اینکه جسم با تمام جسمیت خود، اقتضای مکان دارد، مستلزم این نخواهد بود که با کلیت جسمیت خود با مکان ملاقی باشد؛ همانگونه که با جمیع جسمیت خود، حاوی، لازم دارد، اما واجب نیست که به کلیت جسمیت خود با حاوی ملاقی باشد."