سرمقاله: ما در حضور برده داران نشسته ایم یا برده باش یا برده دار افتتاحية

"اکثریتی برده‌ی سکس‌اند،به هزار و یک‌ در می‌زنند تا مودبانه به دیگران تجاوز کنند،در چشم‌های‌شان کاسه‌ی گدایی‌ سکس را می‌بینیم و جالب است که همین افراد به دیگران نصیحت می‌کنند که‌ به مسئله‌ی سکس توجه نکنید و از عقوبتش بترسید!و ما در حقیقت با ناصحانی‌ روبه‌رو هستیم که خود مشتاق‌تر و گرسنه‌ترند! به واژه‌ها توهین می‌کند و مقام خود را تا آسمان بالا می‌برد!کتاب می‌نویسد و برایش می‌فروشند،اما نمی‌داند که شعر برده نمی‌ماند و شعر مدی پیش از شاعر مداح می‌میرد!برده گاهی نویسنده است و می‌نویسد،پول می‌گیرد و خانه و ویلا می‌سازد تا چند برده‌ی دیگر را در خانه‌ی خود تربیت کند،فرزندان‌ او بردگان آینده‌اند اما حرفه‌ای‌تر و کارکشته‌تر! چند برده وجود دارند که تو را بازی می‌دهند!گاه خود!بی‌خبری!برده‌های‌ امروز در زنجیرند،اما زنجیر طلا! برده‌دار امروز ترسنانک است ولی مهربانی را سخنرانی می‌کند. این برده‌دار سیاستمدار است و گاه جنایت کار!نام عوض می‌کند و می‌خندد، می‌بخشاید و امید به تداوم جهالت برده‌هایش دارد."