ملخص الجهاز:
"و ما شدیم مردمانی که به آینده نگاه نکردیم و در حالمان تنگی نفس گرفتیم و شعرهایمان در تجسم استخوانبندی و عزلتنشینی در کمر معشوقه ماند و شد یک ادبیات منفعل و منقلنشین،و موسیقیمان که نماد روحیه زندگی مردم است را سختی دادند که همهاش سوز باشد و آه،و به جای رستم و اسفندیار به شخصیتپردازی شعبان بیمخ و اسمال تیغزن پرداختند و احساسات مردم را آنقدر زخمی کردند که لبخند اندیشه را در پستوی خانهشان تجربه کنند و آنقدر به پیشانیشان انگ سیاسی زدند که همسایه از همسایه ترسید و کتیبههای خاطرات و تاریخ آنان را به قفس موزههای خود بردند و آدرس تاریخی این مردم را در یک بازی گرگم به هوا عوض کردند و پادشاهان در توهم بازی دخترکان و دوشیزگان حرمسرای خود،آدامس بادکنکی میترکاندند و نمیدانستند رویاهایشان را به غارت میبرند و نفهمیدند در هندسه تمدن جزء سرآمدان هستند و تمام چشمها و زبانهای متحرک را به حراج گذاشتند و با تیغ،تمام گیسوان را بریدند این شد که آنها تعداد دانشگاههایشان زیاد شد و ما زندانهایمان."