ملخص الجهاز:
"اگر از نامه شما چنین برداشت کنم که شما بهطور جدی به دنبال قضاوتی درست درباره من و آثارم هستید،نامه شما نشان میدهد که سخن گفتن با کسی که از 1933 در آلمان نبوده چقدر دشوار است؛کسی که در مورد آغاز جنبش ناسیونال سیوسیالیسم با ملاک آنچه در اواخر آن پیش آمد،داوری میکند.
6-به این اتهام جدی و درست شما درباره رژیمی که«میلیونها رژیمی که ترور را به امری معمول بدل کرد و هر چیزی را که با مفهوم روح،آزادی و حقیقت واقعا نسبتی داشت،به صورت امری نقیض و خونبار درآورد»،تنها این نکته را میتوان بیفزایم که اگر شما به جای«یهودیها»، عبارت«اهالی آلمان شرقی»را میگذاشتید،دقیقا همین امر[وحشیگری نازیها]برای متفقین نیز صدق میکرد؛با این تفاوت که هرآنچه بعد از 1945 رخ داد نزد افکار عمومی آشکار است درحالیکه ترور خونین نازیها نزد ملت آلمان واقعا پنهان نگاه داشته شده بود.
علاوه بر این،توضیح این امر مشکل است که شما-کسی که بیشتر از هر شخص دیگری قادر به فهم فلسفه غرب بود-در نازیسم،«تجدید حیات معنوی در کلیتاش»،«نجات دازاین غربی از کمونیسم»را میدیدید(که خود البته عضو ماهوی آن دازاین است).
درحالی که به نظر میرسد مارکوزه بهطور رسمی این اثر را نه با هایدگر و نه به دانشکده فلسفه ارائه نداده؛این امکان وجود دارد که وی نسخهای از آن را قبل یا بعد از انتشار در اختیار هایدگر قرار داده باشد و سپس در تصور خود مترصد آن بود که هایدگرچه واکنشی به اثر«وجودشناسی هگل»نشان میدهد-یا اصولا میتواند نشان دهد-تا با آن مقابله کند."