ملخص الجهاز:
"حال هریک ویژگیهای خاص خود را دارند؛ گاه باهم پیش میروند،در جاهایی اشتراک مییابند و گاه از هم فاصله میگیرند و با مشخصههای خاص خود اصحاب یکدیگر را به عرصه نقد میکشانند و جالب آنکه نوآوری جدید،به دست انسان برای انسان به ارمغان میآید چرا که همه و همه ناشی از نگاه بنیادین انسان است به هستی و همین نوآوریها، جمعی را جذب عالم میکند و جمعی را از آن فراری میدهد و برخی دیگر را بلاتکلیف در عالم میگذارد،پس چه باید کرد!؟ در مقاله حاضر بحث در مورد همین انسان را از دیدگاه یکی از فیلسوفان فرانسوی قرن بیستم،میشل فوکو از نظر میگذرانیم.
وی در بخشهایی از کتاب«مراقبت و تنبیه»(تولد زندان)آنجا که شرایط حاکم بر محیطهای اجتماعی را تحلیل میکند، مراقبه و توجه را عاملی بسیار کارآمد در خدمت قدرت میداند چرا که از دید فوکو و بسیاری از متفکران سیاسی و اجتماعی غرب،مفهوم قدرت قربانی آن چیزی است که از سوی یک طیف یا گروهی که ابزارها و نهادهای حاکمیت را در یک جامعه انسانی در دست دارند،اعمال میشود؛پس قدرت از منظر فوکو اگرچه بخشی از بدیهیات گفته شده را دربرمیگیرد ولی وی مفهوم این واژه را آنچنان گسترده میداند که آن را به درون ناخودآگاه شخصیت هر انسانی گسترش میدهد.
پرداختن به مسئله اساسی و بنیادی جنسیت اگرچه هیچ مدخلی در تفکر متافیزیکی ندارد اما نیروی عظیمی است که نمیشود در تحلیل همه جانبه و شناسایی تمام عیار انسان از آن غافل شد چرا که فوکو قدرت،فرهنگ،اجتماع،دانش،سیاست و جنسیت در قالب گفتمانهای متنوع را از وجوهات بلا منازع انسان در زندگی فردی و اجتماعی مدرن میدانست و چه بسا از این هم فراتر رفت و انسان را مفهومی دانست که باید صرفا در بستر تاریخ مطالعه کرد."