ملخص الجهاز:
"و فردوسی، چه زیبا و بی پروا ترسیم کرده است پرخاش های شدید و منطقی رستم و دیگر سرداران ایرانی به کیکاووس را، فی المثل، پس از سقوط مفتضحانه کیکاووس از سفر آسمان: به رستم چنین گفت گودرز پیر***که تا کرد مادر مرا سیر شیر همی بینم اندر جهان تاج و تخت***کیان و بزرگان بیدار بخت چو کاووس نشنیدم اندر جهان***ندیدم کس از کهتران و مهان خرد نیست او را نه دانش نه رای***نه هوشش به جای است و نه دل به جای رسیدند پس پهلوانان بدوی***نکوهش گر و تیز و پرخاش جوی بدو گفت گودرز: بیمارستان***تو را جای زیباتر از شارستان!(19) در درگیری شدید رستم و کیکاووس ـ بر سر تأخیر رستم در اجابت فرمان شاه ـ کیکاووس حکم به اعدام رستم داد، رستم وی را آماج سخت ترین حملات قرار داد: تهمتن بر آشفت با شهریار***که چندین مدار آتش اندر کنار همه کارت از یکدگر بدتر است***تو را شهریاری نه اندر خور است!(20) آل لهراسپ و آل ساسان ـ مرو جان دین بهی ـ نیز بعضا از جور و خودکامگی (حتی نسبت به نزدیک ترین کسان خویش) عاری نبوده اند.
فی المثل یزدگرد بزهگر، علیرغم و عده های نخستین خویش به مردم، چو شد بر جهان پادشاهیش راست***بزرگی فزون کرد و مهرش بکاست خردمند نزدیک او خوار گشت***همه رسم شاهیش بیکار گشت کنار نگ با پهلوان و ردان***همان دانشی پر خرد موبدان یکی گشت با باد نزدیک اوی***جفا پیشه شد جان تاریک اوی سترده شد از جان او مهر و داد***به هیچ آرزو نیز پاسخ نداد(21) حتی در باب بهرام گور و انوشیروان ـ که هر دو، در مجموع، از چهره های مثبت شاهنامه اند ـ افراط بهرام در شهوت رانی و اقدامات تند و نابخردانه انوشیروان (در برخورد خونین با انبوه مزدکیان، قتل عام مهبود و خاندان وی، و حبس و شکنجه بوذر جمهر) از قلم موشکاف فردوسی دور نمانده و ابعاد ماجرا در شاهنامه ترسیم شده است."