ملخص الجهاز:
دیگر از طرف آنهائی که دستور را در زبانآموزی و درستنویسی بیتأثیر میپندارند و وجود و عدمش را در آموزش زبان یکسان میدانند؛ولی شک نیست که این هردو نظر افراطی و تندروانه است زیرا نه دستور زبان«فنّ درست گفتن و درست نوشتن»است،بخصوص اگر دستور بر پایه نظریّاتعمومی زبان نوشته شود و نه علمیست زائد و بیمصرف که باید آن را بدور ریخت؛بلکه دستور زبان چه سنتی باشد و چه براساس زبانشناسی جدید،اگر طبق اصول صحیح و مطابق روشهای علمی تدوین شده باشد فواید بسیاری در بر خواهد داشت.
اینک آغاز بحث اصلی: صفتهای و قیدهای مرکّب فعلی در زبان و ادب فارسی مراد از صفتها و قیدها مرکّب فعلی آنهائی هستند که از ریشه فعل گرفته شده باشند یعنی یکی از اجزائشان مادّه مضارع یا ماضی یا اسم مفعول بلند یا اسم مفعول کوتاه یا صفت حالی یا اسم فاعل تامّ و جز اینها باشد؛مانند دلکش،از پا افتاده،پریزاد،رقص کنان،خندان لب،ناراحت کننده،انجام دهنده.
صفتهای مرکب فعلئی که از ماده مضارع ساخته میشوند اینگونه صفات خود اقسامی دارند که بدینسان بوجود میآیند: 1-از قید و مادّه مضارع،مانند بازپرس و سخت گوش و شبرو و نوساز.
این ساختمان غیرفعّال و سماعیست،زیرا از آن بیشتر معنی صفت فاعلی استنباط میشود نه صفت مفعولی؛با اینحال بعضی از این ریشهها برای ساختن چنین ترکیباتی فعالند،از این قبیلند: آمیز،رس،کوب آنهائی که از اسم و ماده مضارعی ساخته میشوند که معنی مکانی دارند و میتوان آنها را صفت مکانی مرکب فعلی نامید،مانند:پیادهرو،گاورو،ماشینرو،سوارهرو،حسنخیز، صیدیاب،دستیاب،گنبدنما،گوهرخیز و غیره که مثلا«پیادهرو» یمعنی محل رفتن پیادههاست.
گاهی این عناصر نقش اسم مکان را هم بازی میکنند مانند «رختکن»و«راهرو» آنهائی که از مفعول رائی و ماده مضارعی که بمعنی صفت مفعولیست ساخته میشوند؛مانند«زمینگیر»و«روگیر» بمعنی زمین را گرفته،رو را گرفته.