ملخص الجهاز:
"در عین حال،هردو معتقدند کههمبستگی اجتماعی در جوامع قطاعی(دورکیم)یا بدوی(ابن خلدون)از حاکمیت یا جبر شرایط بیرونی(جمعی یااجتماعی-محیطی)نشأت گرفته و بالنسبه از بیشترینحدت و مایهوری برخوردار است.
2. بین نظریۀ جامعهشناسی ابن خلدون و دورکیم درخصوص چگونگی رشد و پیچیده شدن نظام تقسیم کار درجوامع،اشتراک نظر وجود دارد،پیشرفت این نظام در گرودو امر اجتماعی است؛رشد جمعیت و تراکم اخلاقی.
2. عصبیه(ابن خلدون»و وجدان جمعی(دورکیم)مشترکا ناظر بر همبستگی اجتماعی در کلیۀ جوامعمیباشند که در جوامع ابتدایی(عمران بدوی)ازبیشترین قوت و نیرو برخوردار است.
6. ابن خلدون و دورکیم بر نقش و اهمیت دین درحفظ و استمرار همبستگی اجتماعی تأکید زیاد داشتندو لیکن به نظر دورکیم،دین منشأ و ضامن استمرارهمبستگی اجتماعی در جوامع ابتدایی است.
بر این اساس،دورکیم نظر به آینده و جامعهای دوختهکه همبستگی اجتماعی از ناحیۀ تقسیم کار اجتماعیتأمین خواهد شد،ولی ابن خلدون یکی از عوامل اساسیضعف همبستگی اجتماعی جوامع حضری را در ضعفعصبیۀ دینی میداند.
9. هردو متفکر،مشکلات مربوط به ضعفهمبستگی اجتماعی در جوامع متمدن و حضری را درضعف اخلاقی میبینند و لیکن راهحلهای هریک برایحل این مشکل،و در نتیجه نگرش و پیشبینی آنهانسبت به آیندۀ جامعه،به گونهای متفاوت است؛دورکیممسائل اخلاقی را ناشی از نیازها و خواستههایسیریناپذیر انسان میداند و معتقد است با رشد تدریجیاخلاق گروهی درون ارگانهای تخصصی و استشعار آنهابه حیات ارگانیکی و کلی جامعه،از مطرح شدن بیحد وحصر فردیتها و نیازها و تمنیات فردی کاسته خواهدشد،چراکه با انتزاعی شدن وجدان جمعی،وجدانهایفردی تنها زمانی خواهند توانست در مسیر رشد طبیعی وتدریجی خود استمرار داشته باشند که به حیاتی جمعی ومشترک دست پیدا کرده و زمینههای اشتراک و وحدتخود را بیابند."