ملخص الجهاز:
"نه فقط برای اینکه هر واژه مترادف با هزاران تصویر است یا اطلاعات ارائهشده در یک کتاب معمولا صدها برابر بیشتر از یک فیلم است و یا نه اینکه سینما همهچیز را دراماتیزه و بصری میکند و جرح و تعدیل تاریخ اجتنابناپذیر به شمار میرود،شاید برای اینکه در مورد یک واقعهء تاریخی لزوما یک روایت یا یک حقیقت وجود ندارد.
» میتوان پرسید با گذر از وجه تبلیغاتی اثر تا چه حد میتوان به وجه تاریخی این قبیل آثار دل بست و واکنش نشان داد؟اگر مصریها طی صد سال اخیر فیلمهی ساختهشده در مورد یا در اشاره به خود را جدی قلمداد میکردند،باید عملکرد صدها فیلمنامهنویس،کارگردان،بازیگر و حتی چهرهپرداز و نورپرداز استودیوهای هالیوود را زیر ذرهبین میبردند که لزوما سندیت تاریخی هم نداشتند.
اما اگر لئونیداس را اسامه بن لادن قلمداد کنیم،حشایارشاه در این فیلم کسی نیست جز جرج بوش،اما تونی بلر کیست که از انتخابات مجدد حرف بزند؟!» میتوان این پرسش را هم مطرح کرد که آیا اگر 300 توسط آمریکاییها ساخته نمیشد،جدلهای جاری در مورد صحت وجوه تاریخی اثر مطرح میشدند؟ و اگر خیر،چرا؟لئونیداس یکی از شخصیتهای برافراشته هستند.
طی سالهای اخیر دهها کتاب جدید در مورد این جنگ و یا در بستر آن چاپ شده که نمایانگر میزان مطالعات انجامشده در این زمینهها است،مثل نمونههای زیر: ترموپیل،جنگی که دنیا را تغییر داد(پل کارتلج،2006)،نبرد ترموپیل(روبرت متیوز، 2006)،برپایی ترموپیل نو(یان مککرگور موریس، 2000)،آتش پارس،اولین امپراتوری جهان و نبردی برای غرب(تام هالند،2005) به این سیاهه،کتابهای قصهای و تخیلی مثل افسانهء شنزارها نوشتهء برایان هربرت و کوین جی اندرسن را هم بیفزایید که خشایارشاه در آن مغز آدمها را درون ماشینهایی گذاشته و به فتح جهان اقدام میکند."