ملخص الجهاز:
"بعدها در 1964 فیلم دیگری در آذربایجان شوروی ساخته میشود به نام اینسوی ارس که دربارهء اعضای فرقه است که آمدهاند باکو و اغلبشان آدم حسابی شدهاند،پزشک،نقاش،رهبر ارکستر،مجسمهساز و البته با نگاه کاملا تبلیغاتی ساخته شده.
دربارهء سرنوشت اعضای فرقهء دموکرات،حزب توده و دیگر ایرانیهایی که شوروی را بهشت میدانستند و در دوران استالین با پا گذاشتن به خاک آن کشور،به جرم جاسوسی دستگیر و به حقیرانهترین شکل بازجویی و سپس به سیبری تبعید شدند،و پس از طی دوران تبعید هرکدام در گوشهای از دنیا باقی زندگی را از سر گرفتند و امروز ایران برایشان به خاطرهء دیروز و حسرت امروز تبدیل شده است.
اما این افراد به عنوان گنجینههای این بخش از تاریخ تا چند سال دیگر زنده نخواهند بود و اگر آن زمان بخواهیم فیلمی دربارهشان بسازیم باید بازیگرهایی شبیه آنها پیدا کنیم تا به جای آنها خاطرات مکتوب این واقعه و حد اکثر همین جملاتی را که الان در فیلم شنیدیم بگویند،و بیش از این نمیتوانیم پیش برویم، چرا که سند زنده از میان رفته است.
با معرفی تکتک افراد آغاز میشود و به نحوهء ارتباط هرکدام از آنها با شوروی میرسد و این گمان برای ما شکل میگیرد که به قبلهء آمال خود پا گذاشتهاند،اما عاملی غیرقابل پیشبینی پا وسط میگذارد و با دانستن اینکه آنها در سفر کذایی به ایران برده نمیشوند بلکه در واقع دستگیر شدهاند،ورق برمیگردد.
قاعدتا عدم استفاده از تصاویر آرشیوی سیاه و سفید تفاوت زیادی ایجاد میکرد،اما حضور این تکتصویرهای رنگی بدون شناسنامه برای چیست؟نمیتوانیم خود را قانع کنیم که دلیلش،فضاسازی خاطرات این شخص است،چرا که از یکسو در ذات فیلم کلیگویی وجود دارد و به جزئیات پرداخته نشده و از یکسو برای دو تکجمله در کل فیلم،ما به ازای تصویری رنگی گذاشته شده است."