ملخص الجهاز:
"در این جا ممکن است سؤال شود اکنون فرق یک حکیم مسلمان با یک کشیش مسیحی چیست؟ او هم میگوید تثلیث برتر از خرد است و باید ایمان آورد، شما هم میگویید ذات خدا و واقع صفات خدا، برتر از اندیشه انسانی است و باید به آن ایمان آورد؟ ولی پاسخ این پرسش، بسیار روشن است؛ زیرا در مواردی از معارف اسلامی که گفتیم باید به آنها ایمان آورد، برخلاف حکم خرد نیست، بلکه انسان توان درک آنها را ندارد، در صورتیکه دعوت برای ایمان به تثلیث، دعوت به ایمان به اجتماع نقیضین است که از نظر خرد، محال میباشد.
آقای مسجدجامعی در ادامه افزود: با سپاس از دانشگاه ملک حسن دوم و از استاد محترم جناب آیتالله سبحانی که میهمان عزیز ما هستند، ایشان مسأله تلاشهای فکری جهان اسلام را برای هستیشناسی در زمان عباسیان و تأسیس دارالحکمه به وسیله مأمون، مطرح کردند و یادآور شدند که عدهای کوشیدند این نوع تفکر را از صحنه بیرون کنند و یم نوع جدال فکری میان معتزله و اهل حدیث و اشاعره در گرفت و ممکن بود که این جدال و برخورد فکری، نتایج و ثمرات مثبتی هم داشته باشد، ولی مأمون عباسی جانب معتزله را گرفت و همچنین در دورههای بعد این جدال ادامه داشت و مثلا ابیحامد غزالی کتاب «تهافة الفلاسفه» را نوشت و دانشمند بزرگ ابن رشد در پاسخ او «تهافة التهافة» را تألیف کرد و همینطور اندیشه دیگری به نام اندیشه صوفیگری وارد صحنه شد و کتابهایی چون «احیاء علومالدین» در دولت مرابطین در مغرب اسلامی رواج پیدا کرد.
اکنون علمای اخلاق در غرب، ارزشهای ثابت اخلاقی را نفی میکنند، ولی ما طرفدار ثبات ارزشهای اخلاقی هستیم؛ مثلا دروغگویی یا خیانتکاری، در تمام جوامع بشری نارواست و اما اینکه منزلت خرد در فهم احکام چگونه است و در کجاها داوری او پذیرفته میشود، باید درباره آن در نشست دیگری سخن بگوییم و همین قدر یادآور میشوم که عقل در این زمینه در عین محدودیت، بیتأثیر نیست."