ملخص الجهاز:
"حقیقت این است که ما نمیتوانیم همان کاری را بکنیم که مجنون عامری کرد، شکستن قلم و دریدن کاغذ در قبیله عشق اگر توجیهی داشته باشد،در عرضهء اجتماع قابل دفاع نیست،پس باید نوشت و مکرر هم نوشت،خود اگر گره زدن بر باد تعبیر شود یا نقش انداختن بر آب تلقی: 1-نگران بودن برای جریان دادرسی و دلواپس بودن برای مجاری دادخواهی چیزی نیست که محصول عصر ما باشد،چشم دوختن به سلامت کار دستگاه قضا از سوی مردم،پیشینههایی دارد و سوابقی و نگاه کنید به صفحات تاریخ که انباشته است از قیامها و نهضتها و انقلابها و همه مایهور از جوهرهای عدالتخواهانه،مردم را نمیبایست در کار زوم کردن بر روی عدلیه نکوهش کرد،آنها در این کار تکیه بر کل مجموعهء تاریخ دارند،اکنون وقتی میبینیم که تمام نگاهها متوجه دادگستری است و این توجه،به حق هم هست وظیفه داریم که نظام کار عدلیه را به عنوان یک منظر دائمی ملی به سامانتر از هر تأسیس دیگری حفظ کنیم اما آیا چنین همتی به خرج دادهایم؟ 2-نه،کار و کردار همچنان آشفته مینماید و این بیسامانی علتهای بسیاری دارد که اگر از علل درون سازمانی بگذریم[چرا که در این مقوله،از پیش بسیار نوشتهایم] میتوان به این عوامل و علل هم اشاره کرد: الف-بخشی از کاستیهای دستگاه قضا ناشی از فزونی ارتکاب جرم و طرح اختلاف است و قوه قضائیه هر تدارکی که بیند باز هم در برابر افزایش تقاضا و رجوع،کم مینماید و شما میدانید که افزایش جرم و جنایت در جامعه و افزایش دعاوی و اختلافات و کشمکشها ریشه در فرهنگ عمومی جامعه و ریشه در رشد نامتوازن جمعیت دارد و این هر د به قوه قضائیه کشور ارتباطی ندارد."