ملخص الجهاز:
"ما برنامهریزان و طراحان شهری باید سه چهار نسل طرحهای جامع شهری کشور را در بوتهء نقد بگذاریم و ببینیم که چرا شهرهای ما پس از این همه زحمت و مرارت ما«شهرسازها»به این روز افتادهاند؟!وقتی روشنفکران جامعه(روشنفکر به معنای کسی که میتواند به نقد راه گذشته بپردازد) به نقد خود نپردازند،چه انتظاری میتوان از اصحاب«ثروت»و«قدرت»داشت؟!و چه انتظاری میتوان از تودههای مردم یا شهروندان داشت که برخلاف توان و ماهیت خود حرکت کنند.
«حکمروایی شهری»یعنی اثرگذاری همهء ارکان اثرگذار شهری بر مدیریت شهر،با تمام سازو کارهایی که به سوی تعالی شهر و شهروندان حرکت کنند،نه اینکه عرصههای عمومی و خصوصی کنار گذاشته شوند و فقط«عرصهء حکومتی»اختیاردار آن دو باشد؛متأسفانه در ایران«عرصهء عمومی»ما از هزاران سال پیش،بنا به شرایط جغرافیایی-تاریخی-اجتماعی خاص، همواره مورد تهدید و تاختوتاز و تهاجم دو عرصهء«خصوصی»و«دولتی»قرار داشته است؛ درحالیکه در بخشهایی از اروپا عرصهء عمومی از دوران باستان شکل گرفته و عملا و تدریجا با وجود فرازونشیبهایی که طی کرده همواره ارزش و جایگاه خود را حفظ کرده است و به همین دلیل هم شاید طبیعی بود که اعلامیهء حقوق بشر،در اروپا متولد شود.
با این نگرش،هیأت مدیرهء انتخابی شوراها،(و نه اعضای آنها-که در حقیقت تکتک شهروندان را شامل میشوند)عملا هیأتهای عامل سازمانده و برنامهریز استفاده از انرژی مردم یا شهروندان هستند؛در این چارچوب نظری،باید شوراهای همسایگی،شوراهای محلات،شوراهای نواحی و شوراهای مناطق ایجاد شوند تا منتخبان هرمی این شوراها،شاخص انتخاب خود را در یک فرایند «عمل اجتماعی»به اثبات رسانده باشند،نه اینکه قبل از«عمل»و«کار»صرفا به تبلیغات بپردازند و شعارهایی بدهند یا حرفهایی بزنند که بعدا حتی آنها را تکذیب کنند!این نگرش به شوراها و اینگونه سازماندهی شوراها موجب میشود که فقط شهروندانی که عملا در«محدودهء فضایی- شهروندی»خود ایفای نقش اجتماعی کردهاند برای شوراهای شهری کشور با همین روش از پایینترین سطوح تا بالاترین آن شکل گیرد با این شرط حساس و اساسی ملاک انتخاب از راه «شناخت مستقیم»شهروند از شهروند در«فرایند عمل اجتماعی»صورت میگیرد و دیگر جایی برای «تکذیب»و تفسیر و تأویل شعارهای قبل از انتخابات نمیماند."