ملخص الجهاز:
"به این ترتیب که،اولا در همان شماره 15،لااقل 34 صفحه به چاپ نظرهای مخالفان نظارت قبل از چاپ و افراد تجدیدنظرطلب در این مورد اختصاص یافته بود؛در حالی در مقابل،تنها پانزده صفحه (کمتر از نصف آن)برای درج نظرهای مخالف این گروه در نظر گرفته شده بود(این در حالی است که سرمقالهء سه صفحهای این شماره را جزء مطالب دستهء اول به حساب نیاوریم.
کما اینکه در شمارهء بعد،موضوع دیگری محور قرار گرفت،اما با کمال تعجب دیدیم که در دو شمارهء بعد تازه دوست جوان و پیگیری به نام آقای سیدآبادی پیدا شدند، که به«تأمل»در(دو واقع«نقد و رد»)تنها نظر مشخص و جدی متفاوت با آن همه نظرهای دیگر مطرح شده در آن شماره(شماره 15)پرداخته بودند1!که صرفنظر از صحت و سقم مطالب مطرح شده در نقدشان،پیام ضمنی این کار این بود که دوستان تجدیدنظرطلب،حتی یک نظر مخالف خود را نیز نمیتوانند تاب بیاورند،و بر بتابند!و این،خیلی بد و خطرناک و نگرانکننده است.
بنابراین در این بخش سعی خواهد شد که مطالب به اجمال طرح شود: 1-آقای سیدآبادی و همنظران ایشان،معلوم نیست بر چه مبنا و براساس کدام فرهنگ واژگانی، نظارت قانونی را در قبل از چاپ،«ممیزی»،و بعد از چاپ و انتشار،«نظارت»نامگذاری کردهاند:حال آنکه،باتوجه به اینکه تعبیر«ممیزی»،دهها سال است در کشور ما مترادف با«سانسور»به کار میرود،این نامگذاری،خودبهخود جهتدار و حاوی پیشداوری و موضعگیری مخالف،در مورد نظارت قبل از چاپ است.
وانگهی ممکن است حرفهای مطرح شده در یک مقاله(مثلا مقالهء خود آقای سرشار) چنان محکم و متین مطرح شده باشد که ذهن مخاطب را تسخیر کند اما در مقابل،حرفهای سه مقالهء مجاور،به علت ضعف و سستی،نه تنها ذهن مخاطب را تسخیر نکند بلکه تأثیر معکوس نیز در پی داشته باشد."