خلاصة:
همان طور که اطلاع دارید در شماره پیشین فصلنامه( شماره )۱۲ عنوان و فلسفه در قالب گفتگو با استاد ابراهیمی دینانی آغاز کرده از نظرات درباره این موضوع آگاهی ولی با توجه به اینکه دین و فلسفه از عرصه هایی از دیدگاه های متفاوتی در مورد آن وجود دارد به همین منظور مصاحبه ای با حضرت حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد بهشتی استاد محترم دانشگاه و حوزه که دارای سوابق طولانی تدریس تحقیق و تالیفات متعدد در زمینه فلسفه و کلام اسلامی هستند ترتیب داده که ضمن تشکر و سپاس فراوان از جانب استاد، توجه شما خوانندگان محترم را بدان جلب میکنیم
اشارة
کما تعلمون أن العدد الثانی عشر السابق من المجلة الفصلیة قد بدا بحغا بعنوان العلاقة
بین الدین و الفلسفة فی |طار الحدیث الذی جر معالاستاذ ابراهیمی دینانی» و نحن قد
اطعنا علی نظریاته حول هذا الموضوع و لکن بالنظر الی ان العلاقة ین الدین و الفلسقة
لها میادین واسعة و آراء لهذا قمنا پاجراء لفاء آخر مع حجةالاسلام و المسلمین
الدکتور آحمد بهشتی استاذ الجامعة والحوزه العلمیة المژفر الذای له باع طویل
فیالندریس و البحث و التألیف فی مجال الفلسفة و علم الکلام الاسلامی» مع الشکر
الجزیل و الامتنان الوافر لسعادة الاستاذ نلفت انظار و انتباه القراء الاعراء الی ذالک
ملخص الجهاز:
دیگر اینکه میخواهد مسأله هدایت را تقویت بکند که اگر دین هدایت است همهچیز دارد وبا یک دید وسیعی به جهان خلفت،به انسان،به تاریخ و همه اینها نگاه میکند،ولی اینقبیل مسائل،دیگر مسائل فلسفی است مثل همین{/"هو الاول و الآخر و الظاهر والباطن"/}8و یا وقتی میگوید{/"و هو القاهر فوق عباده"/}9یا میگوید{/"لمن الملک الیوم للهالواحد القهار"/}10اینها دیگر مسائل فلسفی است و مسائلی است که بیانش ضرورت دارد؛چون دینداری بدون شناخت خدا و شناخت جهان اصلا صحیح نیست مخصوصاخداشناسی و اصول اعتقادات دینی اینها باید درست پایهگذاری شود و لذا خود قرآن دراین اصولی که برای دین لازم است بیشتر سرمایه را در این کار گذاشته است؛پس اینمسائل باید حتما مطرح بشود.
سؤال:آیا دیدگاه عرفای غیردینی هم همین است؟ پاسخ:عرفایی که در هند و سایر جاها هستند،آنها دیدگاههایی دیگری دارند ولی درحوزۀ عرفان اسلامی هیچ عارفی خود را مستغنی از دین نمیداند و معتقدند که بدوندستگیری ائمه نمیشود به جایی رسید؛اما در فلسفه ببینیم(عمده بحث هم باید همین جاباشد)آیا واقعا فلسفه ما را از دین بینیاز میکند؟ یک راهی مثلا راه دین است و یک راه هم راه فلسفه است و فیلسوف هم بیاید وبالاخره آن راهی که دیندار میخواهد برود،آن را با فلسفه خودش طی کند،آیا چنینچیزی میشود یا خیر؟ ما اگر اینگونه به دین نگاه کنیم که دین یک اصولی دارد و یک فروعی،چه بسابتوان به بسیاری از اصول دین با تعقل رسید؛مخصوصا در ارکان اعتقادات،مثل ذاتخدا،صفات خدا،افعال خدا و توحید و این قبیل چیزها؛ولی در همان مسائل عقلی واعتقادی هم شاید نتوانیم با عقل خودمان به همه چیز برسیم؛فرض کنید که مسألهمعاد جسمانی مطرح میشود.