خلاصة:
ما در این مقاله بهدنبال شناخت تأثیر آموزش و مخارج آن بهویژه در زمینه آموزش عالی، بر فقر و نابرابری درآمدها هستیم. از بعد نظری، با انتخاب رویکرد کینزی، نشان دادیم که آموزش از سطح فقر و نابرابری درآمدها می کاهد و از بعد تجربی، با استفاده از 111 مشاهده در مورد 91 کشور با سطوح توسعه انسانی متفاوت، به این نتیجه رسیدیم که نرخ ثبت نام در مقطع دبیرستان دارای رابطه ای معکوس و معنادار با فقر و نابرابری درآمدهاست و نسبت مخارج آموزشی به GNP نیز از سطح فقر و نابرابری درآمدها به طرز معناداری کاسته است. از دیگر یافتههای این تحقیق، تأثیر منفی و معنادار مخارج آموزش عالی بر فقر و نابرابری درآمدهاست، با این ویژگی که این تأثیر از اثر مخارج آموزشی در مقاطع ابتدایی و دبیرستان بزرگتراست.
We study the effect of education and its expenditures، especially in higher education، on poverty and income inequality. Using the Keynesian approach it is shown that education، from the theoretical point of view، lowers poverty and income inequality level. In an empirical work we، used the data including 111 observations from 91 countries، with different human development levels، and concluded that the net enrolment rate in secondary schools has inversely and significantly affected the poverty and income inequality. Also education expenditures as percent of GNP has significantly decreased the level of poverty and income inequality. Another result of this research is that the negative effect of higher education expenditures on poverty and income inequality is greater than the effect of education expenditures in primary and secondary schools.
ملخص الجهاز:
"و در پایان، "چن 1 "(2005)، در نظر گرفتن یک سیستم آموزشی دولتی و خصوصی بهطور همزمان، متوجه شد که تحت شرایط بازارهای اعتباری ناقص، هر دولتی که بخواهد نابرابری درآمدی را کاهش دهد، سیاستهایی را انتخاب میکند که سبب افزایش نرخ ثبت نام در مدارس دولتی میشوند: 3- روش تحقیق و چارچوب نظری مسأله همانطور که مشاهده میشود، اغلب مطالعات انجام شده بر وجود رابطهای منفی میان سطح آموزش و سطح نابرابری درآمدها و فقر دلالت دارند.
پس نتیجه میگیریم که اگر ساختار آموزش عالی بهگونهای باشد که عمدتا افراد پردرآمد بتوانند از آن استفاده کنند، در این صورت آموزش و تحصیل در مقطع عالی سبب بهدست آوردن تحصیلات بالاتر و لذا درآمدهای بیشتر توسط طبقات مرفه جامعه میشود و مخارج آموزش عالی که دولت هم بخشی از آن را تقبل میکند، در اختیار این گروهها قرار گرفته و هر دو زمینه ساز افزایش نابرابری درآمدی خواهند بود، اما اگر مانند سطوح ابتدایی و متوسطه که در اکثر کشورها دولتی است و بخش مهمی از هزینههای آن از طریق دولت و از محل مالیات یا انواع دیگر عایدیهای دولتی تأمین میشود، آموزش عالی نیز دولتی باشد، آنگاه این سطح آموزشی هم میتواند مجرایی برای کاهش فقر و نابرابری درآمدها باشد.
18- Mincer,Jacob(1970);«The distribution of labor incomes: a survey with special reference to the human capital approach»; Journal of Economic Literature,Vol. vш, No. 1, PP."