خلاصة:
آقای سارکوزی وقتی که متوجه شد، به نمایش گذاشتن شیوه زندگی لوکسش بر افکار عمومی اثری ویرانگر داشته و باعث شده است که کاندیداهایی که خود را به او منتسب میکردند، نتایج بدی در انتخابات شهرداریها و مناطق فرانسه به دست آورند، تصمیم گرفته که از این پس خودداری پیشه کند. با این حال، او عاجز از حل یک تناقض اصلی است: در حالی که سمت وی اهمیت دادن به منافع عمومی را طلب میکند، او شیفته موفقیت فردیای است که در جهان نمایش گرامی داشته میشود.
ملخص الجهاز:
"تمام این داستانها که مثل بمباران بر سر مردم درماندهای فرود میآیند که اسیر فقر و وحشت گذران خود هستند، تنها حامل یک پیامند: برای چه باید به دنبال تغییر وضعیت بود و به برابری اندیشید، وقتی که در هر لحظه با کمی شانس، یا با تلاش زیاد و یا با ترکیبی از هردوی اینها، میتوان از باتلاق خویش پرگشود و تا اوج قلههای ثروت جشنهای jetـset پرواز کرد.
البته دولت فرانسه به بهای ملق بازیهای دیالکتیکیای که یک بار دیگر صدای چرق چروق استخوانهایش را در میآورد، میکوشد که عملکرد خود را در جهت منافع عموم نشان دهد: مثلا کریستین لاگارد، وزیر اقتصاد و بودجه میگوید که نپذیرفتن کار حقوق بگیری، ریشه در « پیشداوریهای اشرافی » دارد و اهدای بازنشستگی زودرس برای کارهای سخت، نوعی « امتیاز» به حساب میآید.
آقای کریستین استروزی وزیر ماورای بحر که در ضد حمله رسانهای پس از افتضاح نمایشگاه کشاورزی در یک برنامه تلویزیونی شرکت کرده بود، از اینکه یک شهروند عادی جرئت کرده که با رئیس دولت درست صحبت نکند، اظهار تعجب میکند و میگوید: « سارکوزی مردی است جوانمرد، گشاده رویی که دست دوستی به سوی همه دراز میکند و میخواهد به زیر دستان خدمت کند.
در این چارچوب است که ازدواج آقای سارکوزی با کارلا برونی که به بقیه کارهای پر سر و صدای او اضافه شده است، بیشتر به تلاش ناامیدانه برای به راهاندازی ماشین رؤیا سازی، با قصد کم کردن اعتراضاتی که هر چه عمیق تر میشود، شبیه است."