ملخص الجهاز:
"حتی خانهها و اطاقهایی که در مینیاتور میبینیم،با وجود خطهای مستقیم هندسی و شکلهای مربع،مستطیل،لوزی،یا کاشیکاری آبی آسمانی، گلدانهایی با خطهای منحنی درهم پیچیده،پنجرههای مشبک بالا خانه،پردههای روناسی، نقش پرندههای رنگارنگ بر دیوارههای مینایی و اسلیمیهای قالی،شمع سفید شمعدان در کنار گلابپاشی باریک و کشیده،میوهخوری گرد با سیب و نارنج و ترنج یا گلابی،مجلس بزم و کمانچهء قهوهای،تنگ طلایی و دستمال قرمز و رقاص آبی پوش و چند شاخه گل انار که پراکنده از کف اطاق بیرون زده،همه،در حقیقت،باغی است اندرونی.
و این بار هلال ماه در میان شکوفههای بهاری ریخته بر آسمان بنفش و جوی آبی نیلی و زلال که از آسمان پشت کوه میاید و از تیغه سرازیر میشود تا در کف باغ به پای عاشق و معشوقی برسد که فارغ از دنیا و آخرت در سایبانی نشستهاند.
موج خفیف آبی سبز با شفافیتی که فقط مال آب زلال است روی خزههای کف جوی به چشم میخوردانتهای تصویر،در مرز باغ،بجای دیوار تجیری است به رنگ اخرای آجری با کش و قوسهای اسلیمی،لچکیها و خطوط مورب و منحنی که صورت درخت و شکوفههای سفید سیب بر آن افتاده.
یعنی همای و همایون،دو خاطرخواهی که تازه به هم رسیدهاند،به جای چیزهای دیگر،در خیال رستگاری روح و دنیای دیگرند؟مثلا،در خیال بهشت؟ ش-من هم مثل تو از کوتولههای مغولی مینیاتور خوشم نمیآید،اما دربارهء زیبایی آرمانی و متعالی نقاش گمان میکنم آن خیال کار خودش را میکند و مهرش را بر واقعیت میزند و در نتیجه باغی که میکشد نشان از باغی دیگر دارد،راه به آنسوتر و فراتر میبرد.
حالا کدام باغ است که نقاش دست کم در خیال خود آن را چنین تصور میکند؟در ضمن فراموش نشود که خصلت برجستهء همهء این تصویرها نور است."