ملخص الجهاز:
"به سبب همین نداشتن آشنایی کافی با زاویهء دیدی که به کار میبرد هم،بسیاری از اطلاعاتی که کافکا بایستی در آثارش به خواننده میداده،نداده،به این (به تصویر صفحه مراجعه شود) وسیله غیراخلاقی(اخلاق داستاننویسی)،در داستانهایش ایجاد تعلیق و انتظار و ابهام کاذب کرده است.
به دلیل همین جاذبهء خاص و ابهتی که برای کافکا ساختهاند و کسی جرئت ندارد که بگوید در کارهای کافکا به لحاظ داستانی ضعف وجود دارد-و این از نکات برجستهای است که حضرت عالی به آن اشاره کردید،من فکر میکنم که قصر را باید از همین منظر جامعهشناسی مورد بحث قرار داد.
یعنی من برای خوابیدن،باید از قصر اجازه بگیرم؟!این چه دهی است که من راهم را گم کردهام،افتادهام داخلش[توجه شود!]و اینجوری است؟ زرشناس:عذر میخواهم من درحالیکه فرمایشهای شما را تأید میکنم و کاملا درست است،اما اینجا نکتهای در رابطهء فرد و بوروکراسی هست:ما یک تصور برایمان ایجاد میشود،که فرد مظلوم،یعنی فرد مهذب.
زرشناس:فضای حاکم بر آن روستا چیست؟فضای حاکم بر آن اثر چیست؟ سرشار:بنده در جای دیگری میخواهم عرض کنم که اصلا تمام این بوروکراسی ادعایی،کاذب است.
ولی داستان هیچ نمیگوید که دارند چه کار میکنند؟!آخر، در دهی که هنوز مردانش با سورتمه اینطرف و آنطرف میروند،و کل آدمهایی که ما در این داستان میبینیم، سی-چهل نفر بیشتر نیستند و با خانوادههایشان روی هم میشوند حد اکثر دویست نفر(دیگر بیشتر از این نمیتواند باشد)نویسنده آمده برای اینها،آن همه تشکیلات اداری قائل شده است!آنها آتشنشانی دارند.
سرشار:بنده بیشتر تأکیدم روی این هست که گفته میشود کا-محکوم آن جبر دیوانسالاری حاکم است من میخواهم بگویم که او اصلا محکوم نیست."