خلاصة:
در جستار حاضر درباره ارتباط عرفان اسلامی با رهبانیت که ارکان اساسی آن را خلوت، ریاضت، فقر و سیاحت تشکیل میدهند، بحث و نشان داده شده است که اصل بنیادین رهبانیت، یعنی انضباط و اطاعت، در هریک از این سه رکن، وجه تمایز زهد صوفیانه با گونه دیگر زهدورزی است. در نخستین گفتار از تفسیر و توجیه خاص عارف محقق، ابنعربی درمورد جایزبودن رهبانیت در شرع اسلام و همسنگپنداشتن آن با »عهد« و »نذر« سخن رفته است، که درنهایت به مشروعیت طریقت عرفانی نیز میانجامد. این مشروعیت با سیره اهلبیت پیامبر(ص) بهویژه سیره امام علی(ع) که اکثر سلسلههای صوفیه بدو ختم میشوند، تایید بیشتری مییابد؛ چرا که مطابق احادیث، یاران آن حضرت(ع) کسانی هستند که رهبانیت در سیمایشان نمایان است. همچنین از نشانههای دوستداران امام علی(ع) مواجهه با تجربه فقر رهبانی است. در همین رابطه چالش صوفیه با حدیث »لا رهبانیة فیالاسلام« نقد و بررسی شده است
ملخص الجهاز:
"بنابراین، فقر صوفی بهواسطه چنین ویژگیهایی، از زهد اهل شریعت فراتر میرود، چرا که در اینگونه از زهد، اساس کار، قلب پاک و دل صاف صوفی است که در هر لحظه با رویارویی در مصاف زندگی تجربه ایمانیاش را بارورتر میسازد، تا بدانجا که اگر با الهام قلبی یا امر پیر، چاره کار خود را در گدایی ببیند، به این کار تن درمیدهد؛ بدانگونه که در داستان شیخ سر زری در مثنوی معنوی آمده است و مرحوم استاد دکتر زرینکوب آن را مشابه قصههای قدیس فرانچسکو - اهل آسیسی ایتالیا - میداند که راهبان مسیحی اینگونه کدیه را برای تذلیل نفس و رهایی از رعونت آن توصیه میکردهاند )زرینکوب، 155 :1369).
اما باید توجه داشت که منظور از فقر رهبانی در تصوف بههیچوجه تقلید از راهبان مسیحی، بدانگونه که فیلیپ حتی در تاریخ عرب عنوان میکند، نیست؛ زیرا وی حتی پشمینهپوشی، عزلت و نیز تفکر و شببیداری را نشان نفوذ رهبانی شام میداند و معتقد است روش شیخ و مرید، همانند کشیش و نوآیین در مسیحیت است و ذکر، محصول و مایه سرودهای مسیحی به تصوف اسلامی است )حتی، 554 :1366)، درصورتیکه منشأ و مبدأی رهبانیت در اسلام، مسیحیت و بودایی، تجربه خوف و رهبت دینی و شوق و رغبت قلبی به مبدأی هستی است و این رهبت و رغبت، به دین و مذهب خاصی محدود نمیشود، بلکه در جوهر و ذات دین، خاصیتی است که بهموجب آن، دیندار حقیقی - که همیشه درپی حقیقت و معرفت است - دچار حیرت و شیفتگی و جذبه میشود."