خلاصة:
یکی از برجستهترین ویژگیهای ادبی شعر حافظ «ایهام» است که شاعر به وسیلة آن توانسته کلام خود را از جذبهای خاص برخوردار و رندانه ظرایف و طرایف را از هر مضمونی بیان کند و در عین حال خواننده را در گزینش بینهایتی از معنا رها سازد. بنابراین توجه بیشتر مشتاقان شعر حافظ به بررسی این شگرد و سایر ترفندهای ادبی مرسوم در بلاغت عصر او معطوف شده است. شعر حافظ دارای جذبههایی پنهانی است که او هنرمندانه آنها را در شعر خود تعبیه کرده است. یکی از این جذبهها که در شعر وی بسامدی بالا دارد، «متناقضنما» (پارادوکس) است که حاصل جست و جو در هزار توی ظرفیتهای ناپیدای «زبان» و تلاش برای جبران کاستی لفظ در برابر والایی معناست.در این گفتار برآنیم ضمن تعریف متناقضنما و رابطه آن با تضاد، آشناییزدایی و خلاف انتظار و بیان ارزش ادبی متناقضنما، به بررسی انواع آن، بسترهای بیان متناقضنما و ساختمان آن در غزلیات حافظ با ذکر شواهدی از دویست و پنجاه غزل آغازین دیوان حافظ بپردازیم.
ملخص الجهاز:
"متناقضنمایی در جمله از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است (حافظ 1377 الف : 114) ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد (همان : 152) هر آن کسی که درین حلقه نیست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید (همان : 217) اگرچه مستی عشقم خراب کرد ولی اساس هستی من زان خرابآباد است (همان : 108) هر شبنمی درین ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد (همان : 156) جملههای متناقضنما که قابل تأویل به ترکیباند مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است (همان : 112) (صاف دردیآمیز) پیش چشمم کمتر است از قطرهای این حکایتها که از طوفان کنند (حافظ 1377 الف : 194) (طوفان کمتر از قطره) *** گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است (همان : 108) (گدای مستغنی ـ اسیر آزاد) *** بی عمر زندهام من و این را عجب مدار روز فراق را که نهد در شمار عمر (همان : 222) (زندة بیعمر) *** با دلارامی مرا خاطر خوشست کز دلم یکباره برد آرام را (همان : 93) (دلارام دلبر) *** خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد که بستگان کمند تو رستگارانند (همان : 193) (بستگان رستگار) متناقضنماهایی که در قالب ترکیب آمدهاند حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود (همان : 201) اگرچه مستی عشقم خراب کرد ولی اساس هستی من زان خرابآباد است (همان : 108) ماه خورشیدنمایش ز پس پردة زلف آفتابی است که در پیش سحابی دارد (همان : 155) خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک گر ماه مهرپرور من در قبا رود (همان : 205) مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد بس کشتة دل زنده که بر یکدیگر افتاد (همان : 148) یاد باد آنکه در آن بزمگه خلق و ادب آنکه او خندة مستانه زدی صهبا بود (همان : 197) دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد و اندر آن دایره سرگشتة پابرجا بود (همان : 197) نتیجهگیری اگرچه «ایهام» جزء لاینفک زیبایی شعر حافظ است، ولی از دیگر شگردهای دلربا و جذاب شعر او که بسامدی بالا دارد، «متناقضنما» است که میتوان آن را حاصل طنز و طرب و نیز تلاش برای جبران کاستی لفظ در برابر معنا دانست."