ملخص الجهاز:
"فرض کنیم بازیگر عاقبتاندیش،مجرب و کارکشتهای طرحی بسیار جانانه برای حریف مقابل خویش در سر دارد،نظر به اینکه هر طرحی در این زمینه با حساب احتمالات خارج از بیست و چهار ترکیب نمیتواند باشد که نهایة پنجاه در صد آن میتواند موافق طرح پیشبینی شده باشد- که آن هم باید دید آیا اساسا چنین محاسبهای در بازی نرد امکان پذیر هست یا خیر-و از آنجا که علی المعمول بازیکن در هدایت «تاسها»به نفع خویش نقشی ندارد-که «تاس»گرفتن و هرگونه تقلب دیگر خارج از بحث بنده است-هر ترکیبی خارج از آن پنجاه در صد به سادگی همهء محاسبات را به هم میریزد و بازیگر را چارهای از تبعیت و گردن نهادن به حکم«کعبتین»نیست.
در آن موقع که نوجوانی 13-14 ساله بودم،به هنگام دورههای فامیلی،وقتی مردان فامیل دور هم جمع شده و با رجزخوانی به بازی نرد میپرداختند،وقتی دوره گرم میشد و ادعاها بالا میگرفت و هریک از حریفان دیگری را بی مایه میخواند،یاد دارم پدرم هروقت به قول خودش «بز»میآورد و بازی را به عمویم میباخت، صحنهء جالبی پیش میآمد و عموی برنده با نیشهای آنچنانی امان پدر را میبرید،در مقابل پدرم برای اینکه آن برد را چیزی بی ارزش و اتفاقی جلوه دهد در کمال متانت و نامهها و اظهار نظرها با ژستی حکیمانه این ابیات را با صدایی گیرا میخواند: آسمان تخته و انجم بودش مهرهء نرد کعبتینش،مه و خورشید و فلک نراد است با چنین تخته و این مهره و این کهنه حریف فکر بردن بودت؟عقل تو بی بنیاد است شرط با آمد کار است،نه دانستن آن[کار] تاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است که نظرش بیشتر به این بیت آخر بود و ضربههای لحن کلام و تلفظ لغات را،روی این بیت سنگینتر میکرد."