ملخص الجهاز:
"چند سال پیش به دعوت آقای اتابکی رئیس وقت بخش ایرانشناسی دانشگاه اوترخت هلند در کنگره عربیدانان یا به قول فرنگیها عربیذان Arabisans شرکت کردم،یک سخنرانی در باب تاریخ سلجوقیان و غز در کرمان داشتم و به دلیل اینکه این کتاب را نخستین بار مرحوم Hutsma هلندی در صد و بیست سال پیش به چاپ رسانده،و این قدیمترین تاریخ کرمان است-از افضل الدین کرمانی،یک روز با جمع متشرقین به قبرستان اوترخت رفتیم و بر مزار هوتسما دسته گلی نهادیم و یک غزل حافظ را من در آنجا خواندم.
(بارگاه خانقاه،ص 601)نمیدانم این حرف دکتر نصر تعریف است یا تنقید؟ یک مقاله هم برای کنگره«میراث اسکندر»که در اسکندریه تشکیل شده بود- نوشتم،اولیاء کنگره اطاق در هتل قاهره و اسکندریه رزرو کرده بودند و چند بار هم تلفن زدند که حتما سفر کنم،اما کار ویزا درست نشد-و این آرزو به دل من ماند که بعد از سالها تدریس تاریخ فاطمیان مصر،یک سفری به قاهره داشته باشم-اما گوئی: فرشتهای است بر این بام لاجورد اندود که پیش آرزوی عاشقان کشد دیوار گمان نرود که هرچه باستانی پاریزی بنویسد،فورا میقاپند و چاپ میکنند-نه، چنین نیست،مثلا بعد از هزاره بیهقی که تقریبا به پیشنهاد من در مشهد تشکیل شد-و من در آنجا صحبتی داشتم،طبعا لازم بود که هزاره طبری نیز در آمل تشکیل شود-و البته شد،و من هم شرکت کردم ولی مقالهای فرصت ایراد نیافت-و ناچار آن را در کتاب حصیرستان آوردم: ما نقد عمر بر سر پیمانه سوختیم قندیل کعبه بر در بتخانه سوختیم در همان کنگره بود که نوشتم،طبری در بغداد مدفون است،پس،تا مورخان عراقی در این کنگره نباشند-یک پای کنگره لنگ است-و آن روزها هنوز گرما گرم جنگ عراق و ایران بود."