". در ادامه مقاله به این پرسش پاسخ داده میشود که مدرنیسم به عنوان فرهنگ، چگونه در ساحتهای مختلف زندگی تأثیر گذاشت.
لوازمی که فرهنگ مدرن برای مسیحیت داشته است، عبارتاند از: کنار گذاشته شدن بعد اجتماعی دین؛ دینزدایی و الحاد؛ کثرتگرایی دینی؛ استقلال علم از دین؛ پدید آمدن رویکردهای جدید به دین؛ نقد عقلی آموزههای دینی و شکلگیری دانش فلسفه دین و بالاخره جدایی فرهنگ از دین.
واکنشهای این گروه در دو مقطع قابل بررسی است: در مقطع اول (جزمگرایی)، کلیسا کوشید با نفی کامل همه ابعاد فرهنگ مدرن، برتری خود را در مقام نهاد اصلی جامعه و مالک حقایق ابدی به اثبات رساند؛ در مقطع دوم (توصیفی)، یعنی از اوایل قرن گذشته و به ویژه پس از شورای دوم واتیکان، کلیسای کاتولیک با رهیافتی توصیفی تصمیم گرفت هر گونه لحن محکومکننده نسبت به فرهنگ تجدد را کنار نهد و حتی از شنیدن و آموختن تحولات سکولار سخن بگوید."