ملخص الجهاز:
"رادی را نمیدانم که چه آرزوها داشت برای تاتر ایران و نمایشنامهنویسی!اما میدانم که با حسرتی تلخ به آخر رسید.
حسرت فرو مردن خیزابههایی که در اواخر دهه سی در عرصه تاتر ایران قد کشیده بود و تا دهه چهل و یکی دو سال نخست دهه پنجاه حرکتی شگرفت در عرصه تاتبر برانگیخت و میرفت تا آسمانه تئاتر ایران را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد که بازی روزگار،موجکوبی شد تا خیزابههای امید را فرو بریزد و ریخت و تردید ندارم که رادی هم مثل آنها که تاتر و ادبیات نمایشی،نه رکاب پریدن بر زین نام و نان که نیاز بودنشان بود.
نمیدانم،انتشار یادنامهای برای رادی میتواند سیر سلوک اورا از رویای خیزش آن موجها تا دشت سکوت و سکون روایت کند یا نه!اما میدانم که انتشار این یادنامه تنها ادای دینی است به او که ادبیات نمایشی ما تا همیشه وامدارش خواهد بود و«آزما»در تدارک این ادای دین است،انتشار یادنامهای برای رادی که یادش ماندگار باد."