ملخص الجهاز:
"21 برای کسانی ه به هردلیل با بودریار موافق نیستند،برای نمونه آنهایی که به تصور وجود واقعیت خارجی معتاد شدهاند،این پرسش مطرح میشود که آیا بازگشت تئاتر به مادهی سازندهاش[بدن]،عوارض بیماری تئاتری نیست که راه دستیابی به دنیای خارج را گم کرده و به همین دلیل حالا مثل خوره به جان خودش افتاده است؟و با این حساب آیا عمده این ژست و رقصها در غرب چیزی جز وجه درونیشدهی نهضت فراگیر زیبایی اندام دههی 90 بوده است؟ برای پاسخ به این سؤال باید روشن شود که آیا بدن را-که همه دارند اما هرکس مال خودش را دارد-یک دارایی شخصی و درعینحال یک تصور عمومی فرض کردهایم و در نتیجه،«تصویر پیکر»تأثر آن را از جهان نشان میدهد؟یا چنین نیست که اگر چنین نباشد،تمرکز بر بدن یا شغلی نارسیستی است با بطالت تکرار مکررات در شکل انرژی تئاتری.
در 1995،در حالی که دیری بود که آماج سیاست جغرافیای خود را تغییر داده بود،وارثان برشت و جویندگان جام مقدسش30در فضای تعهد آلمان شرقی به این نتیجه رسیدند که صعود اویی در بستر سرمایهداری-گانگستری شیکاگو در درجهی اول،نقدی است بر دشمنی طبقاتی معلول سرمایه.
9. ترازنامه موقت؛بحران تئاتر و اخلاق-بخش دو آرمانشهر نیچهای شلیف،تمایل او به کر و توده،پیاده کردن واقعیت این زمانی و نقد فرهنگی فرحبخش مارتالر و تلاش آنارشیستی کاستورف و بازیگرانش برای نجات خود از تاریخی که در ایشان است؛هریک واکنشهای نقادانهای به زمان حال و ایدوئولوژی بودند که بر خلاف نقد دههی 70 و 80 بر اساس احکام و بیانیههای اخلاقی عمل نمیکردند و متجاهلانه از کنار بهانهجوییهای عقل میگذشتند."