ملخص الجهاز:
"بیرون خبری نیست شعرهای قربان ولیئی پر میکشد به سوی تو در من کبوتری قد میکشد به بوی تو در من صنوبری مانند جنگلی همه دست دعا شدم کو آذرخش چشم تو که مهر آذری این جویبار خوب نشانم نمیدهد باران!باران آینه مهربانتری با صد هزار آه گره خورده در گلو ای آسمان تشنه!منم ابر دیگری میروید آن دقیقه نیلوفری،اگر از اشک چشمهسار روانی بگستری ها،آذرخش،شرق تماشا،طلوع محض خاکستریترین لحظات کبوتری (به تصویر صفحه مراجعه شود) باز نام تو و تکان خوردن زخمه از شور بینشان خوردن مثل یک رودخانه آرام بر زمین بودن،آسمان خوردن با دو چشم دچار یکتایی نور از سفره جهان خوردن مست از فرط آسمان نوشی به کرانهای بیکران خوردن ای چشم نظر کرده!به خورشید بینجام ذرات هوا را که دچارند بیاشام ای پنجره واشده در خانه هستی!"