ملخص الجهاز:
"سنک را باید شکافت بار دیگر غار باید ساخت باز باید گشت از فراز جادههائیکه بدست خود بنا کردیم وز میان شهرهائی که برای خود قفس کردیم باز باید گشت سوی حیوانی که از یک چشمه باهم آب میخوردیم سوی خورشیدی که ما را میپرستد،میپرستیمش بار باید گشت دست در دست من دیوانه بگذار ای جهان گم کرده دوست من نمیدانم که این خورشید از فراز دشت و تپه،صخر دو صحرا از من و از چشمهای من چه میخواهد لیک میدانم بار باید گشت سوی خورشیدی که ما را میپرستد،میپرستیمش و غروب از آن اوست.
و طلوع از آن او سنک را باید شکافت بار دیگر باید گشت دست در دست من دیوانه بگذار ای جهان گم کرده دوست!
نشریهی دانشکدهی ادبیات تبریز.
افست تهران 1963 ص 69 و 304 و 304/316/318/366/368 (15)-برای کلمهی سیمرغ از مقالات- زیر استفادت بعمل امد:پورداود.
نشریهی دانشکدهی ادبیات تبریز سال 1335 ش."