ملخص الجهاز:
"همهی انها که ان رود را از سرگذراندند سفید شدند سپس اب رودخانه اندکاندک کم شد و رهسپران این راه ابی بسفیدی کامل نرسیدند و سرانجام اب رودخانه به ته نشست و برای آن دیگران فرصت سفید شدن باقی نماند و هنوز هم،پادافره نشست این رودخانه،چوب رنگ خود را میخورند تا کی فریادهای بنیانکنشان نتیجهی غائی خود را ردهد و رنگها درهم بیامیزد و رنگ عشق و اشتی بسازد و دیگران شاهزادهی افسانهای از این جهان و انچه بران رفت و میرود،نترسد.
با چه آرزوهای زرین و شکوهمندی،خانه و کاشانه و زادوبوم خود را رها کرده بودند و بسرزمینی غریب روی آورده بودند خانواده،پدرومادر،بازیگران دیگر این صحنه،چه نقشهای جاندار و پرجلالی برای جوانانشان میپنداشتند و ارزو در ارزو میپیچیدند و شهد و شکر بهم میامیختند و اینک،نهال ارزوهایشان در خاکی غریب به ابدیت پیوست و بازی آغاز ناشدهای پایان یافت."