ملخص الجهاز:
اندی که امیر ما باز آمد پیروز مرگ از پس دیدنش روا باشد شاید ؟؟؟(1)-آمار بتازی استسقا(کذا)بود:و این ظاهرا غلط است و کاتب استقصا را باستسقا تحریف کرده و شمس فخری نیز در معیار جمالی همین خبط را کرده و آمار را که بمعنی حساب و شماره است و اماره نیز میگویند بعضی از گویندگان قدیم بفتح همزه نیز استعمال نمودهاند چنانکه لبیبی گفته:اگر خواهی سپاهش را شماره-برون باید شد از حد اماره«ذیل صفحه 150 لغت فرس اسدی چاپ اقبال شمارهء 2»و نیز در صفحه 170 لغتنامه دهخدا ذیل کلمه آمار ضبط شده.
«اسدی ص 177» (1)-در نسخهء دیگر آمده:بشب بنام کسان اندرون ببینی کار (2)-در نسخهء دیگر باهو را اینطور معنی کرده،باهو دستوار باشد از چوب سطبر که در دست دارند براهها و آنرا شبانان نیز دارند در نسخهء دیگر:باهو چوبی بود که بجای سلاح در راه بردارند در ص 230 ج 1 برهان قاطع تصحیح استاد فاضل آقای دکتر معین ذیل کلمه«باهو»آمده:«بر وزن کاهو»بازو را گویند و آن از آرنج دست باشد تا سر دوش-و چوبدست بزرگی را نیز گویند که شبانان و شتربانان در دست گیرند»در ذیل همین صفحه این بیت از سوزنی سمرقندی آورده شده.
«اسدی ص 136» (1)-بوشکور در این معنی گوید: دانش بخانه اندر در بسته نه رخنه یابم و نه کلیدستم (2)-عنصری هم در این معنی گفت: بچشم اندرم دیده از رون تست بجسم اندرم جنبش از بون تست من کنم پیش تو دهان پر باد تا زنی بر گپم تو زابگری1 در صفحه 156 جلد اول جهانگیری ذیل همین واژه نوشته شده: «زابغر و زابگر،در هردو لغت با باء موقوف و در لغت اول بضم غین و در لغت ثانی بضم کاف عجمی آن باشد که کسی دهان خود را پر باد سازد و دیگری چنان دست بر آن بزند که باد از دهانش بدر بجهد تا صدا کند و آنرا زبغر و زبگر خوانند» شاهد همان بیت رودکی است که اسدی آورده.