ملخص الجهاز:
"ممکن است که شما از کار شاملو متاثر شده باشید ولی خود شاملو هم این تاثیر را گرفته و منتقل کرده بخصوص این نکته که نیما صرف نظر از کار مستقل و موفق خودش-مثلا«ماخ اولا»-در همه زمینههای دیگر هم کوشش کرده و راهی گشوده*منتها،هر شاعری طبیعتا نحوهی بیان خاصی را انتخاب میکند-که اگر نکند،مقلدی بیش نیست.
من وقتی میخواهم شعر بگویم دیگر به خودم که نمیتوانم خیانت کنم،اگر دید،دید امروزی باشد زبان هم کلمات خودش را پیدا میکند و همآهنگی در این کلمات را.
ببینید وقتی شاعر غزلسرائی مثل شهریار،با مسئلهای برخورد میکند،که دیگر نمیتواند در برابرش غیر صمیمی باشد-چطور زبان و وزن خود بخود باهم ساخته میشوند و میآیند و نتیجهی کار چیزی میشود که اصلا نمیشود از شهریار انتظار داشت.
تجرید و تفکیک در نقد،همهی مسایل را روشن نخواهد کرد:شاملو کوششهایی کرد،حدود سالهای بیست و چهار- بیست و پنچ،دفتر شعری آورد-آهنگهای فراموش شده-که در قیاس با شعر نیما در آن زمان،حتی سالهای خیلی پیش بسیار بچگانه است پس این غریزی بودن را میپذیریم.
ممکن است سادگی حرفها آدم را بگیرد ولی برای آدم اهل،همین ضعفها چشمگیر است*و این مسئله-کمپوزیسیون-در شعر شما حل شده،یعنی لفظ،کلام،وزن و فکر به جهتی که شاعر خواسته است یا میخواهد هدایت شده:همان آگاهی و نظارت که«الیت»گفته است قبلیست و نه بعدی-مقصود نهاییم اینست که این«انتخاب» همیشه در شعر هست و باید باشد-انتخاب کار هنرمند است،منتهی «موقع»گفتن،غیر ارادی است..."