ملخص الجهاز:
"1 با یک نظر اجمالی به این آراء،میتوان دریافت که،بههرحال،متفکران به تاریخاندیشیدهاند،و همه به نحوی به فلسفۀ تاریخ آشکار یا پنهان در نگاه تاریخی خود تعلقدارند،و ما در تأمل ماهوی تاریخ نباید به فضای منطقی و مفهومی صرف این فلسفههانظر داشته باشیم،بلکه باید بیندیشم فیلسوف در ورای ظاهر مفهومی فلسفۀ تاریخ پنهانو پیدای خویش چه نظری داشته است،و اثباتش معطوف به چه و انکارش معطوف بهچه ماهیت و کل تاریخی است؛وگرنه مانند کاپلستون در مغاک تاریک مفهوم اندیشیصرف فرو میغلطیم،و با ابتدای به فلسفه روشنگری قرن هجدهم و مذهب اصالت علمبه نفی علمیت تفکر حکمی تاریخی معطوف به وحی و دین میرسیم.
در حقیقت،همهمتفکرانی که در حدود غرب و ارزشهای آن اندیشیدهاند تاریخ را چنان نوشتهاند کهگویی تاریخ کل جهان از جمله شرق سرانجام به تاریخ غرب تحویل میشود،و هیچانسانی را گریز از سرنوشت تمدن غربی نیست،چه فلسفههای تاریخ آنها تقدیرانگارباشد و چه تقدیرانگار نباشد،در هر دو صورت،آخرین صورت و پایان تاریخ و واپسینانسان را،اگر تاریخنگاران و فیلسوفان،تاریخ و انسان غربی میبینند؛اگر فیلسوف-مورخروزگار ما براساس اصولی خارج و بیگانه از حدود غرب،تاریخ بنویسد،یا طرحی ازفلسفۀ تاریخ برای خودآگاهی تاریخی طراحی کند،در هر صورت بیتاریخ2تلقی شده ونادیده گرفته خواهند شد،مگر آنکه این تاریخ و فلسفه به قصد تصرف نوشته شدهباشند،و یا تمهیدی برای گذر از فراز مابعد الطبیعه جدید به کار آید،چنانکه هیدگراندیشید و کوشید دو هزار و پانصد سال تفکر غرب را پرسش کند،تا آموزگار تفکر آینده (1)-تئوری برخورد تمدنهای هانتینگتن نیز با عمده کردن خطر اسلامها و کنفوسیوسها موجب تشحیذ ذهنمنتقدان و نقادی نظر او از سوی بسیاری از پژوهشگران شده،و آثاری مهم در سیاست خارجی آمریکا وغرب بر جای گذاشته است."