خلاصة:
برخلاف بسیاری از شاعران ادب فارسی به ویژه مشهورترین آنان، شناخت اندیشه و جهان بینی حافظ عمدتا منوط به اشعار اوست که بخش اصلی آن غزلیات است.
شرح تک بیت هایی از غزلیات حافظ سابقه دیرین دارد و در سال های اخیر سرمایه تحریر مقاله های فراوانی شده است.
در این مقاله ها به شرح تفسیری، یا تاویلی تمام بیت پرداخته شده، یا درباره کلمات و نکاتی از بیت اظهار نظر و بحث شده یا در درستی و اصالت صورت ضبط شده بعضی از مفردات و ترکیب های آنها تردیده شده است که بیشتر از نوع شرح و تاویل بیت است.
یکی از ابیات «بحث برانگیز» که تاکنون بیشترین شرح و اظهارنظر درباره آن انجام گرفته، این بیت است:
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند مرید خرقه دردی کشان خوشخویم
بخش مهمی از شرح و تفسیرهای درباره این بیت، پس از انتشار تصحیح حافظ به دست مرحوم خانلری نوشته شده است. وی برخلاف تمام نسخه های پیشین، در مصرع اول، فعل «بنشیند» را بر «ننشیند» ترجیح داده و همین نکته بحث های فراوانی را در شرح بیت، برانگیخته است. در این مقاله با مراجعه به آرا و نظریات نویسندگان و شارحان درباره بیت، این نظریات، بررسی، مقایسه و تحلیل شده است.
با توجه به بررسی و تحلیل این نظریات در مجموع می توان نتیجه گرفت که حافظ در این بیت میان «عبوسی» و گرفتگی ناشی از زهد (که در چهره زاهد نمودار است) با گرفتگی و عبوسی ناشی از می زدگی و خماری دردنوشان مقایسه ای کرده، این را بر آن ترجیح می نهد و در تایید و تاکید این رجحان در مصرع دوم خود را مرید خرقه دردی کشان خوشخو می خواند.
Unlike many of Persian poets، especially the most well-known poets، the recognition of thought and world view of Hafez relies on his poetry to a large extent; mainly consisting of sonnets.
An Interpretation of some of Hafez’ couplets has been done since a long time ago. During recent years، this issue has however led to a large number of writings.
Such articles focus on the interpretative explanation or the paraphrase of the whole couplet، or in other cases opinions have been offered about some of the words; making some points elaborately clear. Following this، the appropriateness and the origin of the recorded form of some of these verses and their combinations are questioned; tending furthermore towards explanation paraphrase.
One of the most ‘controversial’ verses which has enjoyed the most interpretations and comments so far is;
Aboos e Zohd be Vajhe Khomar Nanshinad
Morid e Khergheye Dordikeshan e Khoshkhoyam
The major part of these interpretations and explanations on this couplet were written after Khanlari published his version of Hafez’ poetry book (known as Divan). Unlike all the other existing copies of Hafez’ Poetry book، he has preferred the verb “sit” instead of “refused to sit”; which has led to serious discussions within the explanation of this couplet. This article surveys، analyzes and compares these opinions and views through referring to the views and insights of the writers and experts who have interpreted this couplet line. Regarding the survey and analysis of these opinions، it can be concluded that in this couplet Hafez has compared the “sulkiness” drawn from piousness (which is apparent in the face of the pious person)، with the tenseness and sulkiness drawn from drunkenness and the languor of the beloved one (Dordkeshan); while he prefers the later one and for emphasizing it، he calls himself the disciple of the friendly mannered beloved (khergheye- Dordikeshan- khoshkho).
ملخص الجهاز:
در این میان برخی از ابیات دشوار بیشتر مورد توجه شارحان و مفسران قرار گرفته و در نتیجه مقالات و نظریاتی متعدد دربارة آنها چاپ و منتشر شده و خواه ناخواه ابیات را «جنجالی» و «بحثانگیز» جلوه داده است؛ از جمله بیت زیر: عبوس زهد به وجه خمار ننشیند مرید خرقة دردیکشان خوشخویم که در شرح و تأویل مفردات و ترکیبات آن تاکنون مقالات بسیاری نوشته شده و در این مقاله سعی شده است تمامی نظریات و تفاسیر مربوط به آن مقایسه و تحلیل شود.
هوشنگ کاووسی در نقدی که بر نظریات احمد شاملو دربارة تصحیحات خانلری و از جمله این تصحیح قیاسی نوشته است ضمن تأیید نظر خانلری مینویسد: حقیقتی است که عبوس (به ضم عین = ترشرویی) بر چهرة خمار مینشیند (نقش میبندد) و این عبوس و ترشرویی از آن زاهدان ریاکار است، چنانچه «ننشیند» که مورد ادعای شاملوست درست باشد، چون در هر حال، دیگر خمار ترشرو نیست و بلکه «شیرینرو» میشود، بنابراین آوردن کلمة خوشخو در مصراع دوم بیمورد است؛ چرا که حافظ از دیدن یک صورت و چهره که خمار بوده، اما سایهای هم از گرد ترشرویی بر آن پاشیده نشده، گلایهای ندارد که سراغ خرقة دردیکشان خوشخو برود (کاوسی، 1370: 33).
برای نمونه هاشم جاوید در تأیید وجه در معانی یاد شده در بالا به این مصرع از حافظ، استشهاد کرده «به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلال» و ادامه داده است که به گواهی شعر خود حافظ «به وجه» تنها به معانی بالا به کار رفته و در هیچجا رابطهای با پول و بها ندارد و «به وجه خمار» معنی «به حالت» و «به وضع خمار» دارد یعنی زاهد به حالت کسی که خمار است، گرفته و ملول و تلخ و عبوس نشسته است (جاوید، 1375: 435-438).