ملخص الجهاز:
او در دفتر اول مثنوی، در داستان حیله خرگوش و شیر، نظرات خویش را در خصوص توکل مطرح میکند:نخجیران و وحوش، شیر را ترغیب به توکل در مراتب عالی مینمایند و شیر توصیه به کار و کوشش و کسب مینماید و سرانجام شیر در این بحث پیروز میشود و در حقیقت نظر جمع توکل و اسباب پیروز میشود: گفت آری گر توکل رهبر است این سبب هم سنت پیغمبر است گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند رمز الکاسب حبیب الله شنو از توکل در سبب غافل مشو 27 نخجیران در ادامه داستان به شیر میگوید: ما عیال حضرتیم و شیر خواه گفت الخلق عیال للاله او که او از آسمان باران دهد هم تواند کو ز رحمت نان دهد 28 و شیر در پاسخ میگوید: گفت شیر آری ولی رب العباد نردبانی پیش پای ما نهاد پایه پایه رفت باید سوی بام هست جبری بودن اینجا طمع خام پای داری چو کنی خود را تو لنگ دست داری چو کنی پنهان تو چنگ 29 و سرانجام ماجرا اینکه: گر توکل میکنی در کار کن کشت کن پس تکیه بر جبار کن 30 با اینکه عرفا، چون پای جذبه و عنایت در میان آید، همیشه آن را بر همه چیز ترجیح میدهند و به قول مولانا: ذرهای سایه عنایت خوشتر است از هزاران طاعت طاعت پرست 31 اما همین مولانا، کار را بر جذبه ترجیح میدهد و میگوید:نباید منتظر جذبه نشست بلکه باید تلاش و کوشش نمود تا جذبه فرا رسد، و تا جذبه نرسیده، دست از کار کشیدن مجاز نیست، همچنان که تا صبح فرا نرسد، نباید شمع را خاموش کرد: اصل خود جذبه است لیک ای خواجه تاش کار کن موقوف آن جذبه نباش ز آنکه ترک کار چون نازی بود نازکی در خورد جانبازی بود مرغ جذبه ناگهان پرد زعش چون بدیدی صبح، شمع آنگه بکش 32 مولانا همین مطلب را در دفتر پنجم نیز مطرح میکند و میگوید حتی اگر پا نداری خود را بجنبان.
اقوال مشترک عارفان درباره توکل در آثار عرفا چنانچه پیشتر نیز نمونههایی را دیدیم، سخنان و داستانهای مشترک بسیاری در مورد شرح احوال متوکلان نقل شده است، به ویژه این اقوال مشترک در کیمیای سعادت و رساله قشیریه بسیار زیاد است، به طوری که به نظر میرسد که هر دو نویسنده یا از منبع واحدی استفاده کرده یا یکی از آنها از اثر دیگری بهرهمند شده است.