ملخص الجهاز:
"صاحب گرز و تیغ برندهای وای انو شیروان هیبت و حاتم بخشندهام وای برزوی دلیر، اژدهاکش، میر شکارم وای قیطران مانند، فرزند با وقارم وای دلیر صف بههمزن عرصهگاه میدانم وای سردار ایل«بلاوهند»کیانم وای فلک داد از دست ستم بیپایانت برای جهانگیر داد پرورم، برای سهراب یلم وای برای برزوی شیر کشم، جنگاورم وای آخ برای سهراب یلصف شکنم وای فدای فرزند دلیر، صاحب گرزم وای نریمان قامت، بهسان البرزم وای فرزندم چکار کنم، چرا بیصدایی چکار کنم، بهسان قلعه جنگی چکار کنم بهسان رخش سرمست هستی چه کسی بعد از تو، شمشیر اژدها آسایت را بر دست گیرد فرزندم چکار کنم، از دست این چرخ گردون او پر زینهار است، بیشرط و چون فلک از بخت من، چپ گردش است هر لحظهای به رنگی، چرخش دلخواه نیست فرزند سهمناک نوجوانم وای تازه رسیده، گرز روی شانه وای فرزند سهمناک جمین پاکم وای ببر سام صولت، سینه پارهام وای فرزند، فدای تیغ و گرزت شوم نذر قد چون البرزت شوم نذر بالای نو نمامت شوم نذر هیکل قهرمانت شوم نذر دیدگان بیخوابت شوم نذر قیافه سهراب مانندت شوم فرزند، فدای دیدگان مستت شوم فدای ایام آزادی و اسیریت شوم شهر آشوب، مادر برزو پس از گریه و زاری و مویه بسیار، به بارگاه شاه توران، افراسیاب میرود و فریاد برمیدارد: تو که مرد نیت، چارهی ئیران کهی کارهت ههرئیدهن، توران ویران کهی جهوانان یهک یهک کشته کین وقار ههرویت چوون رووبا، فهرار کهی فهرار ترجمه: تو که مرد نیستی، چطور از عهده ایران برمیآیی؟ کارت همین است، که توران را ویران کنی جوانان را دسته دسته، به کشتن میدهی خودت نیز چون روباه، فرار الفرار میکنی کوتاه سخن، پس از چندین جنگ و نبرد خونین و بیامان که بین نیروهای تورانی و ایرانی روی میدهد، براساس شاهنامه کردی، عناصر تورانی نژاد از هر سوی به یاری افراسیاب بسیج میشوند."