ملخص الجهاز:
"هنوز دنیای غرب برای ما حکم کعبهی معبود را دارد و این ما هستیم که بعلت ناآشنائی گمان میکنیم همانطوریکه در اروپا از یک ماشین همان استفادهای را میتوان کرد که در ایران برد،فکر و قالب شعر اروپائی را هم میتوان هیچ قید و شرطی وارد زبان فارسی کرد غافل از آنکه زبان حکم زمین را دارد.
بعلاوه زبان وابسته به سنت است زبان بستگی بروحیات مردم و طرز زندگی و زمان آنها دارد و این درست همان چیزیست که ما یا بآن اهمیت نمیدهیم و یا آنرا بطور کلی فراموش کردهایم.
شعر تمام است پیش از آنکه شروع شود!شاعر فقط«قالب را نمیشناسد معهذا آفریدهاش نمیتواند شکل دیگری بجز آنچه در ضمیرش نقش گرفته باشد.
«مرکز»میگوید:کسی که نمیتتواند از خودش جدا شود چگونه میتواند شعرآفرین باشد؟جانی که پایبند خاک است چگونه میتواند معنویت را بشناسد،بشریت را درک کند،با فرهنگ انسانی آشنا شود؟«من»جواب میدهد:این گناه سرنوشت است که میگوید چشمهایت را باز کن،مرزها را بشناس،نوبت تو فرا رسیده آنچه میخواهی بگوئی جستجو کن،به آن قالب بده،آنرا بیان کن..."