ملخص الجهاز:
"کاشکی تشویش دائم،در جهان جان نبودی بر دو راه کفر و ایمان،راهرو حیران نبودی کاشکی از نفی مطلق،یا ز اثبات مؤکد دل یکی را میگزید و عقل سرگردان نبودی کاشکی از درد و درمان بود هستی را فراغی چون نبودی درد،دیگر کار با درمان نبودی کاشکی همواره بر نوشی نمیزد طعنه نیشی وان گل رنگین قبا را،خار در دامان نبودی کاشکی آرامشی کامل شدی از عشق حاصل در بساط وصل،بیم از محنت هجران نبودی کاشکی یا آرزو کشتی در این دریا نراندی یا که طوفان فتنهزای و باد نافرمان نبودی چون سببسازی سبب سوزی بود،ایکاش گیتی زین پیاپی سوز و ساز،اینگونه بیسامان نبودی گر نبودی هول مرگ و شوق عمر جاودانی اعتنائی خضر را بر چشمهء حیوان نبودی سیل بنیان کن نمیآورد رو بر خانمانها گر نیازی خاک را بر ابر و بر باران نبودی بر دل انسان جاهل،کی هوای جلوه کردی گر خدا چون گنج،در ویرانهها پنهان نبودی بینیازی بود اگر از امتحانها عقل کل را مصلحت را،ناگزیر از خلقت شیطان نبودی جنگ یزدان با سپاه اهرمن پایان گرفتی نور و ظلمت گر در این هنگامه هم پیمان نبودی یک پر کاه از شمار کهکشانها بود کمتر گر اثر از کهکشان ما،در این کیهان نبودی ارزشی گر داشت دانایی بچشم کارفرما کارها در دست مشتی عاجز و نادان نبودی گوی دعوی زین فزونتر میزدند این لافبافان گر حریفی کهنه چون ما،در صف میدان نبودی شهسواران را مجالی نیست،ور نه نوچگان را در حریم پهلوانان قدرت جولان نبودی ور جوان را رهنمون میشد منزه کاردانی کار آن معصوم هرگز شورش و عصیان نبودی کاخ فرهنگ ار،ز بیفرهنگ غولان پر نمیشد اینچنین از چارسویش لرزه بر ارکان نبودی بر در هستی نشان نیستی چون دید رعدی گفت کاش افسانهای چون نام جاویدان نبودی (*)جناب آقای دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی."