خلاصة:
در این مقاله سعی شده است جهت بررسی تأثیراتی که والدین به طرق مختلف، بر
زندگی اجتماعی کودکان میگذارند و همچنین جهت تحقیق ناهنجاریهای مربوط به رشد در
کودکانی که مادرانشان دچار افسردگیند، از مدل «سه بخشی 1 »پارک 2 ، مک دونالد 3 ،
بیتل 4 و باوناگری 5 که در سال 1988 به چاپ رسید، استفاده شود.تأثیراتی که والدین
از طرق مختلف بر زندگی اجتماعی فرزندانشان میگذارند، عبارتند از:کنش متقابل مشترک
6 ، هدایت و تجربه تربیتی و همچنین سازماندهی و به نظم درآوردن زندگی اجتماعی و
محیطی کودکانشان.هر گونه خللی که در این روابط پیش آید، به آسیبشناسی روانی والدین
مربوط میشود که در نتیجه باعث اختلال در رشد کودکان و منحرفشدن آنها از مسیر
طبیعی میشود.در این مقاله علاوه بر اجزای یک مدل نظری آسیبشناسی روانی رشد که
طرحریزی شده است، مشکلات نظری و روش شناختی که باید حل شوند، مطرح گردیده
است.مسائل مورد نظر در این رابطه عبارتند از تشخیص ناهماهنگ در مادران، مسائل
ژنتیک، تولد و اثرات محیطی.همچنین سعی شده به سئوالاتی که درباره تحلیل رفتاری مطرح
میشود، پاسخ داده شود.نتایج ناهماهنگ در کودکان، اثرات به جای مانده در سن خاص،
تأثیرات دو طرفه(دو جهتی 7 )و نهایتا نقش آسیبشناسی روانی پدران مورد بحث قرار
خواهد گرفت.
ملخص الجهاز:
"چکیده:در این مقاله سعی شده است جهت بررسی تأثیراتی که والدین به طرق مختلف، بر زندگی اجتماعی کودکان میگذارند و همچنین جهت تحقیق ناهنجاریهای مربوط به رشد در کودکانی که مادرانشان دچار افسردگیند، از مدل «سه بخشی 1 »پارک 2 ، مک دونالد 3 ، بیتل 4 و باوناگری 5 که در سال 1988 به چاپ رسید، استفاده شود.
در اینجا سؤال مورد نظر، چگونگی رفتار مادران افسرده با کودکانشان نیست، بلکه مسئله مهم این است که آیا ناتواناییهای روانی این گونه مادران به ناسازگاریهای رفتاری کودک در اجتماع منتهی میشود؟و چگونه؟بدین گونه است که نتایج یک مدل(نمونه)رشد از رفتار والدین نسبت به کودکان خود و تأثیر آن بر لیاقتهای اجتماعی کودک میتواند متخصصان آسیبشناسی روانی را راهنمای کند.
از طرف دیگر این نتیجه به دست آمده است که کودکان تقاضاهای منفی و ملالآور مادران افسرده خود را تقلید میکنند(فیلد، 1984)و همچنین علائم افسردگی مادران را مورد سندیت 38 قرار میدهند (سلیگمن 39 ، 1984).
از طرف دیگر این نکته نیز به اثبات رسیده است که نوزادانی که اصطلاحا«نحس»نامیده میشوند، باعث به وجود آمدن افسردگی در مادرانی میشود که خود را برابر نوزادان خود ناتوان میبینند و در نتیجه صفات ممیزه کودک میتواند سهم بسزایی در به وجود آوردن بیماری روانی والدین داشته باشد.
ولی سؤال این است که چه کسی یا چه چیزی مسئول خطری است که متوجه کودک است؟در تحقیقی که گودمن و بروملی در سال 1990 انجام دادند، بین والدین و نقش آنها تفاوت قائل شدند و سعی داشتند به این مسأله پی برند که کدامیک از تظاهرات رفتاری والدین و اغتشاشات روانی آنان میتواند بیماریزا باشد."