خلاصة:
هر چند پرتغالیها بیش از یک سده از طریق سواحل شمالی خلیج فارس با ایران در تماس بودند، اما هیچ گاه نتوانستند به طور کامل با جامعه و اقتصاد این سرزمین تعامل داشته باشند. در واقع پرتغالیها تنها با آن بخش از جامعه و اقتصاد ایران که جنبه دریایی داشت مرتبط شدند و با بخش اصلی آن که در فلات داخلی ایران قرار داشت، پیوندی نیافتند. این خود یکی از دلایل اصلی ناکارآمدی دیپلماسی پرتغال در دستیابی به تفاهم با دولت صفوی به شمار می آید.
ملخص الجهاز:
"اگرچه برای امپراتوری ماوراء بحار پرتغال که از سمت اقیانوس هند با ایران ارتباط یافته بود،طبیعی مینمود که صرفا با آن بخش از جهان ایرانی که در سواحل فارس زندگی میکردند، ارتباط یابد،اما باید توجه داشت که تحولات سیاسی که از اوایل قرن شانزدهم در پس کرانههای ایرانی خلیج فارس رخ داد،بستر اصلی عدم همکاری میان صفویان و پرتغالیها را شکل داد.
درواقع در طول تاریخ دولتهای مرکزی ایران برای پیشبرد اهداف اقتصادی خود در خلیج فارس از حکومتهای محلی تابعهء خویش در شیراز،لار و کرمان و یا در صورت امکان هرمز استفاده میکردند.
بدین ترتیب پرتغالیها نظام قدیم رابطهء تجارت دریای هند با داخل ایران را دچار اختلال ساختند و دولت صفوی نیز جز اوایل کار خویش که پرتغالیها در مقابله با عثمانی همراهی خوبی با ایران نشان دادند،دیگر حاضر به مصالحه با پرتغالیها در مسائل عادی و بازرگانی هرمز نشد،در نتیجه فعالیت اقتصادی پرتغال در خلیج فارس به سطح اقتصاد ساحلی تنزل یافت و این برای آنان هیچ مزیتی نداشت.
همچنین پرتغالیها در شرایطی قرار گرفتند که رابطهء اقتصاد دریایی ایران با حکومتهای محلی مجاور خلیج فارس از میان رفت و دولت صفوی مجبور به مداخلهء مستقیم در امور بازرگانی جنوب ایران شد.
اما باید توجه داشت که تجارت دریایی فارس در این دوره در دست حاکمان کیش بود: الف:با تصرف کرمان بوسیله قاورد عموی ملکشاه شعبهای از سلجوقیان در آن دیار به حکومت رسید که موسوم به سلاجقه کرمان و نیز بنی قارود هستند."