خلاصة:
تحولات اوستیای جنوبی در تابستان گذشته،فصل جدیدی را در چالشهای اتحادیه اروپا و ناتو بعد از خاتمهء جنگ سرد گشود.ضد حمله گسترده روسیه در پاسخ به عملیات نظامی گرجستان در این منطقهء جدایی طلب،این دو سازمان را در مقابلهء مستقیم با کرملین قرار داد،بطوری که نگرانیهای عمیقی را باری ناظرین سیاسی جهان بخصوص ناظران غربی بوجود آورد.حضور کشتیهای جنگی آمریکا در دریای سیاه برای کمکرسانی و در واقع جهت ایجاد جو رعب و وحشت، تهدیدات ناتو و تهدید اتحادیه به برقراری تحریم علیه روسیه ه یچ یک در عزم مسکو در پیشروی در خاک گرجستان تا 35 کیلومتری تفلیس اثری نگذاشت و بالاخره این بحران به اعلام استقلال دو منطقهء جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی و شناسایی آنها توسط دولت روسیه انجامید.تسلیم موقتی کشورهای غربی در مقابل وضع موجود را میتوان به نوعینشینی ناتو تعبیر نمود
ملخص الجهاز:
"حمایت و پشتیبانی غرب از گرجستان،تعلیم نظامیان آن کشور توسط آمریکا،تامین پنهانی اسلحه برای آن کشور، نادیده گرفتن اقدامات غیر دمکراتیک و بعضا جرایم ساکاشویلی و اطرافیان آن توسط اتحادیه اروپا و نهادهای نظارتی دولتی و غیر دولتی اروپایی،جدی نگرفتن پرواز هواپیماهای جاسوسی بدون سرنشین بر فراز منطقهء جدایی طلب اوستیای جنوبی قبل از بحران حاضر و بالاخره کشتن مردم بیگناهی که بعضا تبعه روسیه به شمار میرفتند و عزم راسخ ساکاشویلی جهت عضویت در ناتو،برای رهبران کرملین این بیم را بوجود آورد که تهدیدات غرب بیش از حدی است که آن را بتوان نادیده گرفت و تصور میرفت که با اسقرار نیروهای ناتو در گرجستان و دستاندازی به مناطق خودمختار،برنامه چند پارچهشدن روسیه نیز در درازمدت مطرح باشد.
در نتیجه این تحریک به چه دلیل صورت گرفت؟آیا آمریکا و غرب در پی اجرای برنامه مفصلتری میباشند؟ در نتیجه شقوق زیر امکانپذیر به نظر میرسند: مروری بر دیدار سران ناتو در بخارست و گفتگوهای یک سال اخیر رهبران اروپایی نشان میدهد که در مقابل حمایت بیچون و چرا رئیس جمهور آمریکا بوش برای عضویت گرجستان در ناتو،کشورهای قدیمی و مقتدر این سازمان و اتحادیه اروپا،یعنی آلمان،فرانسه و ایتالیا و نیز برخی دیگر از اعضای هر دو سازمان،آن را به صلاح نمیدانستند و استدلال میکردند که در شرایطی که گرجستان با مشکلات داخلی و قضایای مناطق جدایی خواه درگیر است،این عمل صرفا باعث تحریک روسیه خواهد شد."