ملخص الجهاز:
"و نیز اندر شگفتم،وای که آخر روشنایی خود چگونه به نبردی-اینچنین نامردستان-با روشنایی بر تواند خاست؟ * چسان رودی،چسان رودی است،رود غرقگاه تو که اندیشه نکرد از لعنت جاوید صدها صد هزار لب؟ * مرا-زین پیشتر-دریا ورود و برکه و جوبار و،هرچه هر کجا،آبست، فروغ جاودان بودند.
» کنون،در حیرتی اندوهناک از خویش میپرسم چسان رودی،چسان،آبیست،آب رودخانهی غرقگاه تو که ویرانیست پیغامش، و پشتیبان تاریکیست؟ چه آبادی،چه شادی،چه فروغ زندگی؟ که من تف میکنم دیگر به هرچه آب در دنیاست.
* «صمد»،انسان پاک خوب «صمد»،انسان چرکین جامهء بیادعای سادهی لاغر، چسان رودی،چه رودی بود،رود غرقگاه تو که خنجر زد به قلب روشنائی،ناگهان،از پشت؟ و در پهنهی کدامین سرزمین جاریست، که با شعلهی بلند آههای مادر پیرت که پشت آبگینهی تار تنهایی نشسته،زانوی اندوه در آغوش، و میگوید حزین،خاموش، به آتش درکشم آنرا؟ * ارس،رود گجسته،رود خائن،رود اهریمن بلور جاری جریان خصمانهت،شکسته باد."