ملخص الجهاز:
"پیش از آن در هنرهای بصری که بهطور کلی در به کارگیری ایدههای بدیع و نو از موسیقی پیشرفتهتر است عنصر «اتفاق و تصادف»به تناوب توسط سوررئالیستها و اکسپرسیونیستهای آبستره به کار گرفته شده بود.
شاید جان کیج با تأکید بیش از حدی که بر عنصر اتفاق و تصادف دارد به این مفهوم در عرفان ما نزدیک شده باشد که دست خدا برای دخالت در قوانین و بهطور کلی طبیعت،بسته نیست و او هر«آن»در خلق مدام عالم است.
آیا شما دانشجوی هنر بودهاید؟ من ترک تحصیل کردم؛دانشکده را ترک کردم و به اروپا رفتم و حول و حوش سال 1930 بود که با نقاشی و موسیقی مدرن آشنا شدم.
آیا ممکن است چند نمونهء عینی از هنر و هنرمندان ذکر کنید که جامعهء ما را در خلال سالیان دگرگون کردهاند و شما خود شاهد آنها بودهاید؟ هنگامی که به آثار خویش و دوشان فکر میکنم،دیگر نمیتوان تصوری از جهان کنونی منهای آنها داشته باشم.
هنر شاید این نقش را دارا باشد که چنین حسی میآفریند،هنر چیزی به وجود میآورد که با آن ما عدم قطعیت اندیشههامان را نه با زحمت بلکه با لذت،تجربه میکنیم.
این امر برای من که در سراسر زندگی با زمان درگیر بودهام بسیار جدی است.
همانطور که گفتم این به احساس واقعی ما نسبت به خیل کثیر آدمها و احساس واقعی ما در ارتباط با زمین به عنوان مکانی واحد نه مکانهای متعدد و نیز به تحولات شگرف تکنولوژی؛همان جاوی محض،که برای ما امری عادی شده است،بازمیگردد.
و شای این معماها خاستگاه هنری شود که فاقد جا و مکان است و برای شما سکون و آرامشی نیز فراهم نمیکند."