خلاصة:
نویسنده در راستای بررسی توانمندی پارادیایم واقعگرایی در تبیین بحرانهای بین المللی مبادرت به طرح رهیافتهای متعدد در درون این پارادایم مینماید.این رهیافتها عبارتند از رهیافت سیاست قدرت محور،رهیافت هژمونیک،رهیافت موازنه قوا و رهیافت بین الملل.بدیهی است که هر کدام از رهیافتهای فوق موجب یک الگوی رفتار خاص میشوند.
نویسنده در ابتداء بر آنست تا با تجزیه و تحلیل الگوهای رفتاری دو ابر قدرت در بحرانهای خاورمیانه برحسب رهیافتهای فوق نشان دهد که رهیافت سیاست قدرت محور،رهیافت هژمونیک و رهیافت جامعه بین الملل قابلیت و توانمندی تبیین رفتار ابر قدرتها را در خاورمیانه ندارند.آنگاه وی تلاش میکند تا به اثبات به رساند که تنها رهیافت موازنه قوا برحسب الگوی رفتار مبتنی بر خویشتنداری و مدیریت ضمنی بحران میتواند رفتار دو ابر قدرت را در شش بحران عمده خاورمیانه در طی جنگ سرد تبیین نماید.نویسنده شکلگیری مدیریت ضمنی بحران و رفتار مبتنی بر خویشتنداری را متأثر از ساختار دو قطبی میداند.ساختار دو قطبی بواسطهء شفافیت و سادگی زمینه را برای ظهور توافقات ضمنی و ناگفته در رفتار ابرقدرتها فراهم میکند.روشن است که با تحول در ساختار دو قطبی بر اثر فروپاشی اتحاد شوروی میتوان انتظار تحول در قواعد ضمنی مدیریت بحرانهای بین المللی قدرتهای بزرگ را داشت.بحران 19-0991 کویت یک مورد مطالعاتی مفید برای بررسی این تحول است.
ملخص الجهاز:
"رهیافت جامعه بین الملل قابلیت و توانمندی تبیین رفتار ابر قدرتها را در خاورمیانه ندارند.
بزرگ است در خاورمیانه دو ابر قدرت همواره تهدید به استفاده از زور نمودهاند ولی
(1) Contact رهیافت جامعه بین الملل فرض کرده است که قدرتهای بزرگ بعنوان«مسئولان
همانند موازنهء قوا بر آنست که سیستم هژمونی به رفتار تهاجمی منجر میشود و گاهی نیز همچون رهیافت هژمونیک میپذیرد که در شرایط وجود یک قدرت زعیم در سیستم
1-سیاست مبتنی بر قدرت:رفتار تهاجمی ابر قدرتها در بحرانهای خاورمیانه تصور
ایدهء جامعه بین الملل در تبیین رفتار قدرتهای بزرگ در بحرانهای خاورمیانه میباشد
است که با وجود رفتار به ظاهر تهاجمی دو ابر قدرت بویژه اتحاد شوروی در بحرانهای
احتیاط الگوی مسلط رفتار دو ابر قدرت در بحرانهای خاورمیانه بوده است.
بحران به اوج میرسد هر دو ابر قدرت بصورت ارادی با خویشتنداری و کنترل رفتار خود،
رفتار قدرتهای بزرگ اعتبار قواعد رهیافت سیاست مبتنی بر قدرت از جمله تمایل
تلقی رهیافت جامعه بین الملل از رفتار دو ابر قدرت در خاورمیانه بعنوان«مسئولان
تحول ساختار نظام بین الملل و رفتار قدرتهای بزرگ در هنگام بحران در دورهء پس از جنگ
در این بحث بیان شد که رهیافت موازنهء قوا در تبیین رفتار قدرتهای بزرگ به هنگام
دو قطبی را عامل ثبات رفتار ابر قدرتها و همکاری میان آنها در بحرانهای دورهء جنگ سرد
نظام بین المل میتوان انتظار تحول قواعد ضمنی حاکم بر رفتار قدرتهای بزرگ را داشت.
بحران 19-0991 خلیج فارس یک مورد مطالعاتی مفید برای آزمودن رهیافتهای واقعگرایانه با عنایت به تحول ساختار نظام بین الملل است."