ملخص الجهاز:
"در ایران ما عدهای باور دارند که ما اساسا روشنفکر نداریم و این عدهای که روشنفکر نامیده میشوند، (تصویرتصویر) عبد العلی دست غیب تحصیل کرده و آموزش دانشگاهی دیدهاند و ممکن است در زمینه کار خود دکتر و حتی پروفسور باشند اما روشنفکر نیستند.
بعد که آن«دولتمردان»جل و پلاسشان را جمع کردند و با چمدان پر از پولهای نفت آورده به آرمانشهر خود گریختند این ما کیاولی «خردمند»و مشاور جامعهشناس برای همکاری با دولت جدید اعلام آمادگی کرد و نیز گفت از منتقدان و مبارزان نظام ستمشاهی بوده.
او مضمون این کتاب را در جای دیگر نیز مکرر کرده است: هموطنان ما در تاریخ دور و درازشان قسمت زیادی از سنوات و قرون زیر یوغ استبداد و بیداد ملتهای بیگانه به سر بردهاند و در دورههائی هم که زیر سلطه و قدرت و حکمرانی خودمانیها و خود ایرانیها بودهاند،باز سر و کارشان با استبداد حکومتی و مذهبی کم نبود است و در نتیجه زندگی طولانی با این بیگانگان عاری از تمدن و آدمیت و این خودمانیهای متمدن و استبدادپرور و رعیت آزار به مرور ایام دارای خلقیاتی شدهاند که زیاد ستوده و پسندیده نیست و چه بسا میتوان به پارهای از مظاهر آن نام«فساد»داد.
و آقای نویسنده،چنان با معنای کار او بیگانه است که داستان را درست وارونه درمییابد و میپندارد که او برای درک جهان خود به اساطیر الاولین ما متوسل شده است،در نتیجه میگوید ما همه اگر بخواهیم نه فقط جهان خود بلکه حتی جهان استروس را درک کنیم باید به همین اساطیر روی آوریم و معنای تجدد Modernite را از«خرد باستانی سیمرغ»بپرسیم،و حتی پا را از این مرز نیز فراتر مینهد و بر آنست که ما میتوانیم در درون خود حتی حقیقت دستاوردهای صنعتی مدرن را نیز دریابیم."