ملخص الجهاز:
"برنامه دوم توسعه اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(77-1373)نیز به منظور مقابله با تهاجم فرهنگی،خط مشیهایی چون آموزشهای اخلاقی و معنوی و اخلاقی و علمی و فنی و پرورش روحیه مسوولیتپذیری و صرفهجویی و سازماندهی و هماهنگی را در نظر گرفت،ولی به لحاظ عدم تحقق کمی راهبردهایش نتوانست با تحولات ناشی از فرایند جهانی شدن و رشد مطالبات جمعیت جوان ملی و تفکیکپذیری گروههای اجتماعی نظیر جوانان و زنان تحصیل کرده همساز گردد.
لذا این برنامهریزی به ویژه در شکل سیاسی آن نمیتواند با حفظ علقههای بومی به امروزین شدن جامعه ایران در قرن بیست و یکم یاری رساند و از میان گزینههای برنامهریزی فرهنگیی آرمانی(پیگیر اهداف بلند مدت و کلان به شیوه تکنوکراتیک و با تمرکز شدید قدرت)، واقعگرا(جویای برقراری رابطه تجربی میان نیازهای لایتناهی و امکانات محدود جهت کسب حداکثر بازدهی به شیوه تکنوکراتیک)، راهبردی(تعیین قدرتمندانه حدود و نحوه دخالت گزینشی بخشهای عمومی بر حسب تحلیل سیستمی در حمایت بخشی از کل برنامه)و دموکراتیک(جستجوی مطالعاتی- مشورتی نیازهای عمده مردمی و انتخاب برنامه بر حسب قدرت شیوه تحقق و ابزار مورد نیاز و نیز داوری افکار عمومی و سنجش سازگاری جمعی آن)؛عمدتا از شیوههای آرمانی و راهبردی برنامهریزی فرهنگی استفاده میکند و از این حیث به جای نزدیک شدن به الگوی برنامهریزی پیوسته(تحلیل گذشته پدیده فرهنگی،تعیین اهداف،تحلیل نیازها و گرایشها،شناسایی قابلیتها و امکانات و توانمندیها در کنار موانع و مشکلات و محدودیتها،طراحی و اجرا و نظارت بر برنامه)؛ به الگوی برنامهریزی گسسته(تعیین برنامههای مستقل و فاقد ارتباط ارگانیک با هم)نزدیک میشود."