خلاصة:
تقسیم قضایا به حقیقه و خارجیه از نوآوریهای منطقدانان مسلمان پس از ابن سینا مانند فخررازی و شاگردانش،افضل الدین خوانجی و اثیر الدین ابهری است که متناظر با تقسیمهای فیلسوفان غربی از قبیل تقسیم به ضروری و اتفاقی(توسط ارسطو)،تقسیم به تحلیلی و ترکیبی و تقسیم به پیشینی و پسینی(توسط هیوم و کانت)است و نوع نگاه منطقدانان مسلمان به این تقسیمها را باز مینماید.این تقسیم،در ابتدا،مورد متاقشهء منطقدانانی چون خواجه نصیر و شاگردانش قرار گرفت،اما منطقدانان بعدی همگی،این تقسیم پذیرفتند و آن را مهم شمردند.در دوران معاصر،چند صورتبندی از قضایای حقیقیه و خارجیه در منطق جدید(توسط حائری یزدی،مرادی افوسی، کردی و وحید دستجردی)ارائه شده است.در این مقاله،با نشان دادن ضعف این صورتبندیها در نمایاندن تحلیلی که در ذهن منطقدانان ما بوده است،صورتبندی جدیدی پیشنهاد و مطابقت آن با افکار بلند منطق اسلامی نشان داده شده است.
ملخص الجهاز:
"1 وحید دستجردی نیز،به صراحت معتقد است که منطق ریاضی،منطق قضایای حقیقیه است و با تغییرات اندکی در نظریهء برهان و سمانتیک آن،به منطق قضایای خارجیه تبدیل میشود: این حکم منطقدانان سنتی که«استنتاج موجب جزئی از کلی را تنها در قضایای خارجی که افراد موضوع وجود خارجی دارند مسلم میدانند»،کاملا موجه بوده و هیچ ارتباطی هم با خلط مباحث معنایی با چیز دیگری ندارد....
پاسخ به این سه پرسش را باتوجه به رویکردهای گوناگون،در جدول صفحهء بعد،به اجمال گنجاندهایم: (به تصویر صفحه مراجعه شود) قضایای حقیقیه و خارجیه در منطق قدیم نظریات پیش از ابن سینا ارسطو در ارگانون،گزاره را به مطلق( assertoric )،ضروری( apodictic )و ممکن ( probiematic )تقسیم کرده است و در فصلهای 7 و9 کتاب عبارت،تناقض میان مطلقات و در فصلهای 12 و 13،تناقض میان موجهات را بررسی میکند(ارسطو،فصل 13-7).
قطب الدین شیرازی در درة التاج تحلیل عقد الوضع به شرطی را به ابن سینا نسبت داده آن را به فرضی بودن موضوع تفسیر میکند و تفسیر آن به شرطی را نادرست میشمارد: و جایی دیگر،شیخ و غیر او به این عبارت گفتهاند که''اذا قلنا«کل ج ب»لا یعنی به «ما هو ج فی الخارج»فقط بل«ما لو وجد لصدق علیه انه ج»‘‘و مراد ایشان از ایراد شرط در این مقام،نه ملازمه است میان آن امور و اتصاف ایشان به جیمیت؛بلکه مراد آن است که در«کل ج ب»داخل شود هرچه اوج است بالفعل عند العقل یا به فرض ذهنی(از آنها که ممتنع نباشد لذا که ج بر او صادق باشد)اگرچه ج ماهیتی محال باشد."