ملخص الجهاز:
"احمد رضا احمدی برای ماهور اگر من آسمان خیلی از پایتختهای جهان را ندیده باشم چگونه میتوانم در-تندباد در شعرها-در رفتار روزانهای تاکستانها هنگام وزش باد در ملافههای سفید تابستانی از آنها سخن بگویم گزافه نیست: در یک بامداد تابستانی هنگامی که سبدی از گیلاسهای صبحگاهی را از درختان کندند به کنار بستر من آوردند گمان داشتم دیگر پایان جهان است و پس از خوردن این سبد گیلاس جهان در میوهها و آتش کبریتها غرق میشود غلو و گزافه نیست: در یک بامداد پاییزی هنگام که برگهای روز و شب بر تنم آوار شد از شهرستان کودکیام سبدها-سبدها شاخههای مملو از پسته به کنار بستر من آوردند گمان داشتم عمرم به پایان است و هنگام که پستهها را از پوست رها کنم در آسمان لاجوردی رها میشوم و در پایان جهان هنگامی دوباره به زمین پای گذارم که همهی زمین دریا است و من با لباسهای پاییزی در دریا رهامیشوم،غرق میشوم."