ملخص الجهاز:
"واگذاری اراضی و نسقهای جدید زراعی و یا نصفهکاری به فرزندان کشاورزان،که نیروی شخم داشتند و انجام کارهای کارگری کشاورزی و خدمات خوشنشینی شهری و روستائی نیز در این ردیف بودند،اما بقیهء مهاجرین راهی نداشتند جز اینکه برای ادامه زندگی و گذران خود، در مراحل بعدی مهاجرتشان،جهت انجام کار عازم شهرهای خارج از کشور گردند-که دورهء آغازین صنعتی-بازرگانی خود را میگذراندند-و یا اینکه با قرار گرفتن بجای مهاجرین سابق و شهرهای کشورهای مجاور ایران مانند استانبول،ارضروم،باکو، تفلیس و مانند اینها،بخشی از مهاجرین به علل رکودی ایران را جذب میکردند و در واقع،مهاجرت به خارج از کشور ادامهء منطقی مهاجرت از روستاها به شهرها و عدم توانائی جذب مهاجرین از سوی شهرهای داخل بود.
از ایننظر عشایر ایران،تا زمانی که قادر بودند به تصرف محصولا مناطق یکجانشینی(شهر و روستا)موفق گردند و بر تصرف اراضی و مراتع بپردازند،جمعیت مازاد بر منابع نداشتند و در مهاجرت به علل رکودی هم شرکت نمیکردند،ولی زمانی که راه تولیدات فرعی بسته و یا محدود میشد و تاکتیکهای سنتی مانند تفکیک اردو(مال یا اوبه)و تجمع و تفرق فصلی،برقراری روابط مبادلهء جنس با جنس با روستائیان سرزمینهای حاشیهای و مانند آن بیاثر میماندند،جمعیت افزون بر ظرفیت آنها،که رشد آن همیشه بیش از جمعیت روستاها بوده از زندگی کوچنشینی دست میکشیدند و به مناطق یکجانشین سرازیر میشدند و پس از یکجانشینی و گذراندن دورهء استحاله در فرهنگ روستائی،در تبعیت از نظمی که برای روستائیان بیان شد،به جریان مهاجرت میپیوستند و یا مستقیما از مناطق کوچ به شهرهای عشایری منتقل میشدند و در هرحال به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بر حجم مهاجرین به علل رکودی میافزودند،و از این طریق،این بار بجای پیوند زدن اقتصاد مناطق یکجانشین به خویش،خود را به اقتصاد مناطق یکجانشین ملحق میکردند."